خلاصه ماشینی:
"برای مثال،یکی از پرسشهای امتحان ورودی دورهی کارشناسی ارشد جغرافیای سیاسی دانشگاههای کشور در سال تحصیلی(1385-1384)این بود که در چه سالی نام این کشور از«پاریس»به«ایران»دگرگون شد؟جای تأسف فراوان دارد که در میان جغرافیدانان سیاسی،هستند کسانیکه نمیدانند آنچه در سال 1935روی داد،این بود که دولت رضا شاه از طریق سفیران ایرانی در کشورهای جهان به آنان یادآور شد که نام این کشور همیشه ایران بوده و از آنان خواست تا از به کار بردن نامهای دیگر،از جمله کلمهی پرشیا Persia «پارس»،به عربی«فارس»در نامیدن این کشور خودداری ورزند.
او بر این باور است که«دموکراسی هنگامی واقعی و پایدار Sustainable است که از اعماق فرهنگ ملی ملتها ریشه گرفته و براساس یک سلسله اصول پذیرفته شدهی جهانی قوام یابد»(104) در این راه ملت ایران هنوز راه درازی در پیش دارد و باید مفاهیمی مانند منافع ملی برای همه روشن شود و فردگرایی و قهرمانپرستی و دولتزدگی جای خود را به یک سیستم هماهنگ و مبتنی بر درک و تعامل و آموزش همگانی بدهد.
به آتش کشیده شدن کتابخانههای عصر ساسانی از سوی اعراب،مورد تردید برخی کسان قرار میگیرد و برخی دیگر حتی وجود کتاب و کتابخانه را در ایران باستان باور ندارند؛در چنین شرایطی چگونه میتوان مدعی آگاهی گسترده از اوضاع اخلاقی و اجتماعی و فساد حکومتی و دولتی در دوران ساسانی شد و با جرأت و قاطعیت از تنفر مردم نسبت به حکومت در آن دوران ناشناخته سخن به میان آورد و این موارد را علل اصلی شکست نظامی ایرانیان دانست؟» (182-183) وضع سیاسی ایران با ظهور اسلام وارد عصری تازه شد."