خلاصه ماشینی:
"اما در مجموع در خصوص مطالعاتمربوط به امامیه دست کم دو گونه رویکرد وجود دارد:رویکرد نخست رویکردی است که در آن مذهب امامیه بهمذهبی فقهی کلامی یا جریانی سیاسی فرو کاهیده میشود.
مؤلف در این فصل هدف اصلی خود را از انجام اینپژوهش،امام شناسی میداند و در پی آن است که با استفادهاز بیانات امامان معصوم(ع)خاصه در فاصله قرن اول تاچهارم هجری تعریف دقیقی از امام،هویت و کارکرد او بهدست دهد.
2-بعداخلاقی-معرفت شناختی:در اینجا عقل موهبتی از جانبخداوند است و با ادب که با کوشش فردی به دست میآیدبسیار فاصله دارد و از طرفی علم به تعالی حقیقی امامانتنها از طریق این عقل موهبتی امکان پذیر است.
اما این عقل تحت تأثیر ترجمه متون یونانی به عربیو پیدایش روش استدلالی کلام از اوایل قرن سوم هجریاز معنای پیشین خود تنزل یافت.
مؤلف در ادامه با اشاره بهنبود اطلاعات دقیق و کافی در این باره در متون اسلامی قرنسوم و چهارم هجری بر آن میشود تا احادیث ائمه را با آثار اهل تصوف مقابله کند چرا که هدف اصلی خود را از اینبحث به تصویر کشیدن جنبۀ فنی و تجربی«دیدن در دل»میداند و از اینجا به بررسی این پدیده و نیز لطایف قلبیه نزدبرخی علما و مکاتب صوفیه نظیر نجم الدین کبری(متوفی617 ق)،علاء الدوله سمنانی(متوفی 736 ق)،فرقۀنقشبندیه و مکتب اویسیه میپردازد.
مؤلف در آغاز فصل سوم یعنی وجود امام دو دیدگاهنسبت به امامیه را مورد نقد قرار داده است.
مؤلف در بحث نیروی مقدس(نیروی امام)،قدرتهای معجزه آسای امامان را معلول علم ازلی ایشانمیداند این نیروها ذیل اصلاحاتی مانند اعاجیب یاکرامات شناخته میشوند."