چکیده:
قاعده بسیط الحقیقه یکی از مهمترین قواعدی است که در حکمت متعالیه کاربردهای زیادی داشته و در حل بسیاری از مسایل غامض فلسفی، کارساز بوده است. اما آیا میتوان از این قاعده برای اثبات بساطت واجب (نفی ترکیب از وجدان و فقدان) استفاده کرد؟ در این مقاله بعد از ذکر پیشینه تاریخی و تحلیل قاعده، در پاسخ به پرسش مذکور، بیان گردیده است که در صورت استفاده از این قاعده برای اثبات بساطت واجب، محذوراتی از قبیل مصادره به مطلوب و دور لازم میآید. در نهایت نیز تقریری نو از این قاعده، مبتنی بر اصول صدرایی ارایه شده است.
خلاصه ماشینی:
"حال با توجه به اینکه هر شیئی نزد ملاصدرا دارای چهار وجود (الاهی، عقلی، مثالی و طبیعی) است (صدرالدین شیرازی، 1981: 6، 277) در این قاعده، وجود الاهی اشیا (ماسوای باری) مراد است، که تنها دارای وجود، کمال، بساطت محض و بدون هیچ محدودیتی هستند؛ اما وجودهای مادون آن چون دارای جنبه عدمی و امکانیاند و این جنبهها قابل حمل بر بسیط الحقیقه نیستند مراد نیستند.
در عین حال این اشکال باقی است که با برهان دوم نمیتوان اثبات کرد که همه کمالات برای واجبالوجود، ثابت است، بلکه واجد کمالی است که آنرا داده است، نه اینکه هر کمالی در او باشد؛ زیرا برهان دوم بر این اقامه شد که بسیط الحقیقه، مبدأ فاعلی برای کل الأشیا وجودی و اشیایی است که از وی فایض گشتهاند، اما برهان اول که حد وسط آن بساطت بود، محکمتر از برهان اخیر است؛ زیرا ثابت میکند که واجبالوجود، فاقد هیچ کمالی نیست.
اکنون به ذکر براهین بر نفی ترکیب از واجبالوجود میپردازیم: نفی ماهیت از واجب: ترکیب از اجزای تحلیلی (ماهیت و وجود) که فرض پنجم از فروض ششگانه بود را از بسیط الحقیقه (واجب) نفی کردهاند که برهان آن به تقریر حکیم سبزواری چنین است که: اگر واجب ماهیتی داشته باشد، غیر از وجود اوست و وجود، عارض بر آن خواهد بود و کل عرضی معلل؛ پس عروض وجود بر ماهیت واجب، نیازمند علت خواهد بود و این معلولیت واجب است، پس آن علت یا خود واجبالوجود است و یا غیر آن؛ در صورت اخیر، خلاف فرض، یعنی عدم واجبالوجود بودن واجب و معلولیت او لازم میآید که هر دو محال است."