چکیده:
هدف از این جستار، بررسی و بازسنجی شکل ارتدوکس نظریه ی انتخاب عقلایی به طور کلی، و نیم نگاهی به جایگاه تئوریک آن در پیکره ی علم اقتصاد به طور خاص است. بدین منظور، از خلال گفتمانی روش شناختی بهکاستی ها و نارسایی های این نظریه - چنان که به مثابه نظریه ای بنیادین در علم اقتصاد جا افتاده و به بن انگاره ای آکسیوماتیک تبدیل شده - اشاره می کنیم و در روشن کردن ضرورت به پیش کشیدن روشهای نوین پژوهش در مطالعه ی دانش انسانی که به اهمیت نقش زبان و عوامل زبان شناختی در نظرورزی های این حوزه صحه می نهند، تلاش می کنیم. در این میان، هرمنوتیک در کانون توجه جستار قرار می گیرد و از آن به منزله ی موضعی انتقادی، نگاهی نقادانه و در عین حال سازنده به نظریه ی انتخاب عقلایی افکنده خواهد شد.
خلاصه ماشینی:
"برای دستیابی به بصیرتی دربارهی این محدودیتها میتوان به نکتههایی که ریموند بودن 2 در مقالهی خود "محدودیتهای تئوری انتخاب عقلایی" بدانها پرداخته، اشاره داشت؛ این محدودیتها را بهاجمال میتوان در سه مورد برشمرد: 1- عمومیتنداشتن تئوری انتخاب عقلایی تئوری انتخاب عقلایی نمیتواند تمام پدیدهها و فراگردهای موجود در حیات اجتماعی-اقتصادی را تببین کند؛ زیرا از یک سو، عقلانیت مطرح شده در این تئوری، نوعی خاصی از عقلانیت (یعنی همان عقلانیت ابزاری) است که بیشک قادر نیست تمام اشکال عقلانیت طرحشده در علوم انسانی را دربرگیرد 3 ؛ از سوی دیگر، کردمان عامل انسانی در مبادلات اجتماعی، بسیار پیچیدهتر از آن چیزی است که این تئوری آن را - در این رابطه نگاه کنید به: آرای آمارتیا سن در بخش بعدی.
Koppl, Roger & Whitman, Douglass Glen - برای نمونه میتوان به مندس اشاره کرد؛ او نیز ضمن اشاره به این که حوزهی عمل این تئوری محدود به بررسی اهداف و نتایج است (به این ترتیب که این تئوری، جدا از سازوکار پیچیدهی مربوط به اثرگذاری و اثربخشی انگیزهها و ذهنیتها، در مقایسهی نتایج و بازدادهها موفق عمل میکند) اظهار میدارد که کنشگران را نباید صرفا به افراد یا عاملان شخصی انسانی محدود دانست، چرا که میبایست "کنشگران اجتماعی" را هم در نظر گرفت: شرکتهای بازرگانی، حزبهای سیاسی، دولتها و دیگر هستارهای اجتماعی که تحلیل وضعیت آنها در اکثر اوقات همان تحلیل نتیجهی عملکرد آنهاست."