چکیده:
قانون منطقی کردن (کاهش) نرخ سود بانکی در حالی به تصویب و اجرا رسیده است که استدلال اصلی طراحان آن این است که با اجرای این قانون، نرخ تورم کاهش می یابد. در حالی که منتقدان این طرح، شرط اصلی کاهش نرخ سود بانکی را کاهش نرخ تورم و به تبع آن تعدیل انتظارات تورمی می دانند که امکان کاهش نرخ سود را فراهم می کند. فرض ضمنی استدلال منتقدان این قانون، صحت نظریه «اثر فیشر»، منسوب به «ایروینگ فیشر» است که طبق آن، در بلند مدت، کاهش در نرخ تورم، موجب کاهش در نرخ سود اسمی می شود. هدف تحقیق حاضر، این است که با به آزمون گذاشتن دو فرضیه تحقیق، صحت این استدلال را به آزمون گذارد که در بلند مدت، نرخ تورم، علت تغییرات همسو در نرخ سود اسمی است. این تحقیق با محدودیت عدم وجود داده های مناسب برای متغیر نرخ سود اسمی در ایران مواجه است، لذا جهت نیل به هدف، آزمون هم انباشتگی «جوهانسون» و آزمون علیت «گرنجر» در چهار سناریو، با متغیرهای جایگزین متفاوت برای نرخ سود اسمی، مورد استفاده قرار گرفته است.
نتایج حاصله با ﺗﺄیید فرضیه های تحقیق حاکی از آن است که همانند بسیاری از کشورهای توسعه یافته یا در حال توسعه، در بلند مدت برای اقتصاد ایران نیز تغییرات در نرخ سود اسمی را می توان با تغییرات نرخ تورم توضیح داد. در انتها، بر مبنای نتایج بهدست آمده، سعی شده است تا راهکارهای سیاستی مناسب برای مسائل و پرسشهای تحقیق ارائه شود.
The Bank Profit Rates Reduction Law is enacted and put into action، while the main rationale of its designers is that putting this law into action will result in lower inflation rate. On the other hand، the critics of this law believe that the main condition for reducing bank profit rates is the reduction of inflation rate and hence adjusting inflationary expectations which will provide reduction in profit rates. Implicit assumption under the critics' rationale is the veracity of "fisher effect" theory referred to "Irving Fisher". According to this theory، in the long run، a reduction in inflation rate will result in a reduction in nominal profit rates. The main purpose of the this article is to examine two hypotheses of research، and test the veracity of this rationale that in the long run، the lower inflation rate is the reason of parallel decline in nominal profit rates. This research is faced with the limitation of appropriate data for nominal profit rates in Iran. As a result، in order to reach this goal، "Johansen" Cointegration test and "Granger " causality test are used in five scenarios with different substitutive variables for nominal profit rates. The results confirm the hypotheses of research and illustrate that in case of Iran's economy like many other developed or under- developing countries، long run changes in nominal profit rates can be explained by changes in inflation rate. Finally، according to these results، appropriate policy implications are proposed in response to research questions.
خلاصه ماشینی:
"اما با توجه به توانایی کنترل مقامات پولی بر نرخ سود اسمی بانکی، تنها راه قابل قبول برای تحریک بخش واقعی اقتصاد، کاهش نرخ سود بانکی است، هر چند که نباید فراموش کرد عامل ریسک، موجب میشود که این سیاست نیز از کارایی لازم برخوردار نباشد.
اما صرف نظر از این اختلاف اساسی در نظریات مزبور، که همگی به سالهای قبل از 1990 تعلق دارند، امروزه بسیاری از اقتصاددانان، نظریات کلاسیکها را بهعنوان تبیینی معتبر از اقتصاد در بلندمدت پذیرفتهاند و در این میان، «اثر فیشر» که در قالب نظرﯾﺔ بهرﮤ کلاسیک مطرح شده است، از اهمیت فراوانی در تبیین رفتار بلندمدت نرخ بهرﮤ اسمی و خنثی بودن سیاستهای پولی در بلند مدت برخوردار است.
(اندرز ،2004 ، 359 و مهرآرا،2006) فرﺿﻴﮥ دوم بیانگر این است که «در بلندمدت، تغییر در نرخ تورم علت تغییر در نرخ سود اسمی است»، بنابراین، آزمون فرﺿﻴﮥ دوم در آزمون صفر بودن ضریب ﺟﻤﻠﮥ تصحیح خطا () در مدل تصحیح خطای متغیر نرخ بهرﮤ اسمی از راﺑﻄﮥ (6)، خلاصه میشود: (12) برای آزمون این فرﺿﻴﮥ، از آمارﮤ در سطح معنیداری 5% استفاده میشود و عدم رد فرض صفر، بهمعنای تأیید فرﺿﻴﮥ دوم تحقیق خواهد بود.
"The Adjustment of Nominal Interest Rates in Mexico: A Study of the Fisher Effect", Applied Economics Letters, 3, 255-257."