خلاصه ماشینی:
"در یکی از میهمانیهایی که در منزل صادق هدایت(واقع در بلوار سن میشل پاریس) برگزار شده بود و جنتی عطایی نیز در آن حضور داشت،هدایت با لحن شوخی، خطاب به هانری ماسه،استاد راهنمای جنتی، چنین گفت: «پیرمرد!این هموطنم را دارد رسالهای درباره"تئاتر در ایران"مینویسد،بهت معرفی میکنم تا پوست از کلهاش بکنی و بیچارهاش کنی!» مدتی پس از مرگ هدایت و دفن وی در گورستان سن پرلاشز فرانسه،که عدهای از دانشجویان ایرانی از جمله ابو القاسم جنتی عطایی در آن مراسم حضور داشتند،جنتی عطایی پایاننامه تحصیلی خود را ارائه داد و در سال 1331 با اخذ مدرک دکترا و با گنجینهای از تجربیات و اطلاعات به ایران بازگشت و خدمات فرهنگی و پژوهشی خود را به قرار ذیل از سر گرفت: (به تصویر صفحه مراجعه شود) تدریس در هنرستان هنرپیشگی،همکاری با اداره نگارش وزارت فرهنگ،ترجمه فیلمنامه«گلنسا»از فرانسه به فارسی،انتشار مقاله«علم اشاره»(میمیک)،نگارش مقاله«سیر تکاملی هنر نمایشی در ایران»و انتشار دو کتاب ارزشمند«زندگانی و آثار رضا کمال شهرزاد»و«بنیاد نمایش در ایران»و...
همچنین یک سال بعد در خرداد 1335 تحشیه«ارزش احساسات در زندگی هنرپیشگان»را،که مجموعه مقالاتی مسلسل از نیما بود که در مجله موسیقی چاپ شده بود،عرضه کرد و در شهریور 1336،بر اثر دیگری از نیما به نام«مانلی» تحشیهای نوشت و کتاب مذکور را در تهران به چاپ رساند؛لذا به واسطه همین خدمات؛پدر شعر نو هنگام تنظیم وصیتنامه خود در شب دوشنبه 28 خرداد 1335،جنتی عطایی را به عنوان یکی از قیمین آثار خود نام برد4."