خلاصه ماشینی:
"»12 این قول نشان میدهد در تمامی این تغییرها،متن ثابت بوده و در زمان تاریخی خاصی شکل گرفته که متکی بر ضابطهها و قوانین کلامی و زبانی گذشته بوده است؛حال آنکه آگاهیهای جمعی دگرگون شده و فاصلهای بین آگاهیهای جمعی مخاطب و متن بهوجود آمده و در نتیجه تأویلها گسترش بیشتری پیدا کردهاند11و از همین منظر است که یک فیلم در گذر زمان،رنگ تأویلهای متفاوت به خود میگیرد و یا یک اجرای ضبط شده با بازنگری در اعصار گوناگون،متفاوت تأویل میشود.
»24 نتیجه آنکه یک سوی تأویل ممکن است از طریق کشف نیت آفرینشگر اثر هنری تبیین شود که عموما بهدلیل کم بودن حجم دانستهها و مخدوش بودن زندگینامهها و راست و دروغهای بسیار دربارهء آنها و بعضا توسط خودشان، نمیتوان به نیت حقیقیشان پی برد و اگر هم چنین راهی وجود داشته باشد به سنجه گرفتن و صحت و سقم یا سالبه بودنشان مشکل است.
پس در تحلیل و تأویل اثر هنری باید مصداقهای جزیی و کلی را در نظر داشته باشیم و در پرتو معیارهای کلی درصدد کشف جزییات برآییم و هر جهان خلق شده از کلمات را به شکل مجرد بررسی کنیم؛البته گاه ممکن است رویکرد تطبیعی را پیش بگیریم و آنسان که«ژرژ دومزیل»-استاد اسطورهشناسی که ادبیات تطبیقی را رواج داد-ساحتهای گوناگون معنایی (ژرفساخت)و(روساخت)را بگشاییم که البته این هم طریقتی است؛ولی چنانچه ثابت کردیم هر اثر هنری،متکی بر مفروضات خاص خود است و بر حسب کلمات خویش تبیین میشود و روش دومزیل،حکم پاورقیهای مطول است و اصل، حرکت از اثر هنری به سمت جهان مستتر در کلام و اجزای عینی اثر است."