خلاصه ماشینی:
"اگر بتوانیم وضعیتی ایجاد کنیم که در آن جریان خدمات فرهنگی به سطح قابل قبولی برسد و قریب به اتفاق عموم مردم،تحت تأثیر آن به بالندگی دیگری نزدیک شوند،آن وقت میتوان به سراغ تئاتر با همان تولیدات آمد و پرسید آیا طی همین مدت،تئاتر سیر قهقرایی را طی کرده یا میل به صعود داشته است؟ در شرایطی این چنینی که بازده فرهنگی و خدمات فرهنگی،قشر عظیمی از جامعه را در بر نگرفته،میتوان چنین سؤالی را پرسید و بر شکل و اندازه کمی و کیفی ارتباط بین جامعه و تئاتر در ایران حکم کرد و به ارایه راه حلهای احتمالی رسید.
امکان دارد برخی تئاترها در جوامع دیگر(به جز جامعه خود همان تئاتر)مورد استقبال قرار نگیرد، شاید اندیشه این دسته از تئاترها سیاسی و یا معضلات خاص همان اجتماع تولیدکننده اثر باشد و خیلی ارتباط سالمی با جایی که حالا اثر در آن اجرا میشود،نداشته باشد؛اما،در نهایت چون اثر نوعی از تجلی و بروز دردی بشری است،باز هم میتواند مخاطبانی،هرچند محدود،پیدا کند و لا اقل از مرحله تجربهای صرف فراتر رود.
با این حال،سینما هنوز ادامه دارد چون فیلم خود بالذات اثر هنری کاملی است و نیاز به مکمل ندارد؛اما وضعیت تئاتر چه میشود وقتی سالنهای خالی از مخاطب را پیش روی خود دارد؟تئاتر که با مخاطب تکمیل میشود در برابر این معضل چه کار باید بکند؟ اگر بخواهم تئاتر ایران را در این میان ارزیابی کنم،باید بگویم هر وقت روابط کنشها و سازمانهای تئاتری به شکل صحیح نهادینه بشوند و به شکل درستی«تئاتر منصفانه»داشته باشیم،آن وقت میتوانیم به پویایی و ارتباط تئاتر با جامعه خودمان امیدوار باشیم."