خلاصه ماشینی:
"در همان هنگام که نقش آفرین رمان است،به فکر نوشتن آن نیز هست:«آیا به این جا آمده بود تابمیرد یا رمانی دربارۀ ژنرالی مکزیکی و گرینگویی پیرومعلمهای اهل و اشنگتن که در صحراهای شمالمکزیک گم شده بود بنویسد؟» آرویو رویای انقلاب و غلبه بر ملک میراندا را داشتهو حالا رویایش سرنوشتش شده است:به خانهاشبرگشته.
آینه پیش از این نیز نمونههایی در داستان داشت:گرینگو ریشش را با استفاده از آن میتراشید و هریتچهرۀ خود را در آن مینگریست و ردپای گذر زمان رادنبال میکرد.
امیدواریم آن دسته از نویسندگان ما که در پیآفرینش رمان و داستان نو هستند،وقتی هم برایخواندن ترجمههای کوثری از آثار فوئنتس ووارگاس یوسا بگذارند؛تا دریابند در رمان نو نیز نویسندهبرای باورپذیر کردن اثر خود و ساخت جهان تخیلیخود،باید بتواند مکانی بسازد و شخصیتهای زندهایخلق کند ک رابطهشان با هم،موجد فضایی رمانیمیشود که بازتاب دهندۀ«نگاه»نویسنده به جهانواقعی است."