چکیده:
کرامت انسان یکی از مباحث مهم انسان شناختی در عرفان اسلامی است.اصل این نظریه در آیات قرآن مجید و احادیث اسلامی مطرح شده است.در این مقاله، محورهای اصلی کرامت انسانی از نظر مولانا در مثنوی شریف مورد واکاوی قرار گرفته است.بدین منظور،چهار اصل مسجودی آدم،تعلم و تعلیم اسماء الهی،نبوت و ولایت به عنوان محورهای این کرامت بررسی شده و به منظور تبیین بهتر این جستار، دیدگاه عارفان صاحب نظر با اندیشهی مولانا مورد تطبیق قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
"محورهای اصلی کرامت انسانی از نظر مولانا در مثنوی شریف مورد واکاوی قرار گرفته است.
نسبت به کرامت انسان و عظمت و دل نوازی این شاهکار بیبدیل آفرینش از خود نشان داده است.
(2)عضو هیأت علمی بخش زبان و ادبیات فارسی جانمایهی این کوشش شایستهی معرفتی،قرآن مجید و احادیث دینی است اما نمیتوان اثرپذیری
محیی الدین بپذیریم،حداقل تشابهات و تواردات فراوانی میان این دو اندیشه موجود است،به طوری که سالها بعد،جامی در شرح فصوص الحکم شواهد فراوانی از مولانا و خاندان او را زینت بخش کتاب خود
تأویل مسجودی در نظر مولانا این است که چون آدمی از خدا نور میگیرد،رنگ او را پیدا میکند و
چون سر و ماهیت جان مخبر است هرکه او آگاهتر با جانتر است روح را تاثیر آگاهی بود هرکه را این بینش اللهی بود
مولانا معتقد است که منظور از این اسماء،دانش الهی فراوانیست که وجود آدم را احاطه کرده
(مو لوی،ج 1،67:3731) تعبیر علم الاسمابگ یا امیر مرتبهی اسماء از نظر مولانا به اعتبار نفاست معرفت است.
از این جا شباهتهای فراوان اندیشهی شیخ محیی الدین عربی و مولانا آشکار میشود.
جز و ماهیت جان انسان تلقی کرده است:چون سر و ماهیت جان مخبر است هرکه او آگاهتر با جانتر است روح را تاثیر آگاهی بود هرکه را این بیش اللهی بود
اما در ولایت جزئیه،باید گفت که انسان کامل یا ولی مقصدی است که اندیشهی سیال مولانا با
عجز فرشتگان از علم الهی آدم و سجدهی ایشان و سرکشی ابلیس مطرح شده است:«و چنین بود که"