چکیده:
به راستی هدایتیافتگان و دلدادگان نور الهی به چه سان بدین مرتبه نایل میآیند؟ دغدغه اصلی آنان در این دنیا چیست؟ چگونه میتوان دلداده معبود بود، در عین حال در این کره خاکی زیست؟ شهوات و هوسها حجاب دلاند و آدمی را از درک حقایق هستی دور میکنند. شیطان هوسهای زودگذر و شهوات دنیوی را برای انسان میآراید و همینها را دغدغه اصلی زندگی او قرار میدهد. اما مؤمنان هرچند در این دنیا میزیند و از لذایذ دنیوی نیز بهره میگیرند، اما این التذاذات هدف و مقصد نهایی آنان نیست. از این اسباب برای رسیدن به قرب الهی بهره میبرند. نفس خویش را از کمند شهوات رهانیده، از انبازی با دنیاخواهان پرهیز میکنند. تاریکی را از قلب خویش میزدایند، تقوا و عقل خویش را معیار شناخت مصالح در زندگی دنیایی خویش قرار میدهند و بدینسان، در زمره رهپویان ره عشق و دلدادگان حق قرار میگیرند.
خلاصه ماشینی:
"خداوند در اینباره میفرماید: (أفرأیت من اتخذ إلهه هواه وأضله الله علی علم وختم علی سمعه وقلبه وجعل علی بصره غشاوة فمن یهدیه من بعد الله أفلا تذکرون)؛ 2 آیا دیدی کسی را که هوای نفس خویش را خدای خود گرفته است و خدا از روی دانش گمراهش کرد و بر گوش و دلش مهر نهاد و بر چشمش پرده افکند؟ پس کیست که او را پس از ]فرو گذاشتن[ خدا راه نماید؟ آیا پند نمیگیرید؟ وقتی انسان چندین بار از هوای نفسش پیروی کرد و رفتارش با خواهش و خواست دلش هماهنگ شد و پیروی از هوای نفس ملکه و محرک اصلی رفتار و حرکاتش گردید، از درک حقایق عاجز میماند و عقل و فکرش مغلوب هوای نفس شده، از فهم و درک صحیح باز میماند.
هدایتگری دوستان خدا و نشانههای تشخیص رفتار صحیح اگر امر بر انسان مشتبه شد و نتوانست درستی یا نادرستی رفتاری را تشخیص دهد، یا نتوانست تشخیص دهد که آیا مصلحت و منفعت آن رفتار بیش از زیانش بوده، و مورد رضایت خداوند است یا نه، دو نشانه و علامت میتواند وی را از تردید خارج ساخته، حقیقت را بنمایاند: اول اینکه بنگرد آیا اگر لذت و شادکامی در آن رفتار نمیبود انجامش میداد؟ در صورتی که در نظر خودش لذت را ملاک ترجیح رفتار قرار نداده و تنها حس وظیفهگرایی وی را به انجام دادن آن رفتار واداشته، به گونهای که اگر لذتی نیز در آن نمیبود وظیفه خود میدانست که بدان اقدام کند، اما با این حال تردیدش برطرف نشد، نوبت به نشانه دوم میرسد."