خلاصه ماشینی:
"بهروز صور اسرافیل گذری و نظری: دو جستجوگر امکانات و معنای بیان تصویری نگاهی به نمایشگاه نقاشیهای بهجت صدر و بیژن صفاری در پاریس نقاشی معاصر،تا زمان انقلاب 1357،در میان هنرهای ایران بیشترین زندگی«طبیعی»را کرده بود.
گرچه نقاشان ایرانی نیز همچون-و شاید بیشتر از دیگر ایرانیان-در خاج از کشور با دشواریهای گوناگون برای تطبیق خویش با محیط و ادامهء کار خود روبرو بودهاند و سالهای نه چندان بارور پیاپی را گذراندهاند،اما به نظر میرسد از چیزی پیش روزگار پر کوششتر و پربارتری آغاز شده است.
بهجت صدر خلسهء درونی و سیروسلوک تجربی خویش را در برابر وسایل بیانی که به کار میگیرد،با قلم خود شرح میدهد: وقتی رنگ سیاه را روی سطوح بزرگ سفید یا اکلیل زده میریزم؛وقتی کاردکهای پهن و تیغهها و مالهها را آغشته به رنگها میکنم،با فشار بر روی آنها عمودی و افقی حرکتشان میدهم و صدای کششاش را میشنوم؛وقتی بدن و دستهایم با ایجاد این فرمها گرم و خسته میشوند؛وقتی بوی رنگ در اتاق کوچک و نمورم به من حالت تهوع میدهد؛وقتی از ترس نفوذ رنگ دستهایم را (به تازگی)با دستکشها میپوشانم و احساس خفگی میکنم؛آرام میگیرم.
بیژن صفاری این هنرنمایی استادانه را در شورشی بر خویشتن به پایان میبرد:تابلوهایی را که بر روی هم بسیار جدی و دقیق اجرا شدهاند،بعمد با نهادن اثر فنجانهای قهوه و با کشیدن خطوطی«باطل کننده»-آنگونه که آموزگاران روزگاران نه چندان دور سیاه مشقهای گویی نقاش بار دیگر به تماشاگران شیفتهء آثار خود یادآوری میکند که«اقتباسها و آمیزهها»ی او،کشف و شهودی شخصی هست که نباید جز پیام تصویری ناب در وجودشان چیزی جست."