خلاصه ماشینی:
از این گذشته،پیدایی وگسترش اندیشۀ پسامدرن خود آیا تأیید همین نکتۀظریف نیست که طر کامل بینش شهودی،پذیرشعقلانیت محض و به انبان تاریخ افکندن بینشاساطیری مشکلاتی جدی در قلمرو اندیشه و فرهنگبرای انسان معاصر به بار آورده است.
اسطوره غیر از آن که در جوامع سنّتی مشرقزمین،در میان اقوام سرخپوست یا در جوامع بدویآفریقا زنده است و کارکرد اجتماعی دارد،بلکه به گمانمن یکی از بن مایههای زندۀ فرهنگ نوین امروز نیز بهشمار میرود.
درستاست که جامعۀ ما دیگر جامعهای اسطوره باور تلقینمیشود،چون ما در اوران ادیان بزرگ به سر میبریم،اما این جامعۀ نیمه سنّتی-نیمه مدرن هنوز از مضامنیاساطیری بیبهره نیست و هر چند به ظاهر از جنبۀتئوریک اسطوره دور شده،اما لایههای زیرین و ژرفجامعۀ سنتی نه تنها هنوز جنبۀ پراتیک و آیینی اساطیررا رها نکرده،بلکه گاهی سعی میکند به آن نوعی(به تصویر صفحه مراجعه شود)طراوت و تازگی ببخشد.
در حماسۀ شکوهمند بیوولف-که متأسفانه هنوز به فارسی ترجمه نشده-صحنههایی مانند کشتن غول دریایی به نام گرندل واژدها به دست قهرمان جنبۀ اساطیری دارد یا در سرودنیبلونگن،حماسۀ آلمانیها،زیگفرید مثل اسفندیاررویین تن است و این مضمون خود ریشه در اساطیر دارد.
اسطوره شناساندن ما هنوز در تبیین دیدگاهها ماندهاند وهنز کسی به طور جامع و فراگیر به اساطیر ایرانینپرداخت است و این کار زمان میخواهد.
گراکوس شکارچی آیا اسطورۀ مدرن پرداخته ذهن کافکانیست؟هر اثر نمادین البته اسطوره نیست اما در نوعبیانش با اسطورهپردازی اشتراکاتی دارد که درخور نقد وبررسی درونی است.
بوف کور هزار سال دیگر نیز قابل تبیینو تفسیر است چون مانند اسطوره بیانی نمادین دارد ورازگونه است.