خلاصه ماشینی:
"حتی اگر فرض را هم بر این بگیریم که ماه در چاه است،باز پرتو آن آبی است و اگر پری چشمهها،باز هم تابش نور آن به بیرون(براساس متن صفحهء 13)آبی خواهد بود.
تعدیل خشونت در کاراکتر غول،کاری است درست،اما اضافات شاخ با دودی که همواره ساطع میکند،اضافه بر فضای قصه است و از وی موجودی تحمیلی و اصلاح نشده میسازد و ایجاد سؤال در ذهن کودک میکند که:این چیست؟چرا دود میدهد؟و چرا همیشه دود دارد؟چه وقتی که جادو شده بود و چه زمانی که میوه درخشان را خورده و خوب شده است؟ باید توجه داشت که در بیشتر تصاویر این کتاب،غول نیز مانند ماه پیشانی چهرهای بی روح و خشک دارد و پیوسته مسخ شده است.
درحالیکه غول در فضای این داستان تخیلی،ابر انسانی است اسیر و اجیر شده از سوی جادوگر که در زندگی معمول خویش میتواند شاد یا غمگین هم باشد؛همانگونه که قبل از جادو شدنش،در جهت کمک به انسانها بود.
به فرض که تصویرگر،هدفی دیگر از این کار داشته باشد،باز هم باید گفت که تکرار تصویر پدر ماه پیشانی،به عنوان عنصر منفی شده و نماد جامعهء حریص،نوعی فشار روانی برای مخاطب کودک است؛زیرا پدر را به عنوان نماد پلیدی و خشونت جامعه به او نشان میدهد.
هرچند تکرار قابلیت این را دارد که معبری دیداری در مسیر داستان برای مخاطب بیافریند،آیا این خط عبور،از پدر ماه پیشانی میگذرد و او محور داستان است و یا او تنها،عنصری است از بی شمار عناصر درگیر جادوی جادوگر؟ البته تصویر صفحات 18 و 19 چنان فضای زیبایی را با مرغهایی سرحال نشان میدهد که گویا جادو در آن تأثیری نداشته است!"