خلاصه ماشینی:
او ترویج دوبارۀ ادبیات و تجدید حیات ادبی را وسیلۀ تجدیدحیات رم میدانست،در تاریخ دوران امپراتوری روم تعمق میورزیدو کارهای بلند مردان دوران باستان را پیش چشم میآورد تا از اینطریق برای کارهایی که میخواست انجام دهد نیرو به دستآورد ودر یکی از نامههای خود مینویسد:«من بر آن بودم که هیچ کاریانجام داده نمیشود اگر من آنچه را با خواندن کتابها آموختهام بهمرحلۀ تحقق در نیاورم.
» ایمان عرفانی رینتسو به این که با بیدار ساختن نیروهای اخلاقیو سیاسی که در رم در خوابند،میتوان آدمیان را از انحطاط رهاساخت و زندگی تازه به آنان بخشید،هنوز در مفهوم رنسانس زندهبود و پترارکا را تحت تأثیر مستقیم نقشههای رینتسو چنان به اشتیاقآورد که شاعر آنها را،راهی به سوی عصر طلایی تلقی کرد و ستود.
»در جریانشکوفایی فرهنگ رنسانس به تدریج مفهومهای رستاخیز و بیداردوباره و تولد دوباره درهمۀ حوزههای فعالیت ذهنی و روحی انسانیصدق میکنند و در جنب شعر و نقاشی سایر هنرها نیز از قبیلموسیقی و فلسفه و علوم زندگی را از سرمیگیرند و وقتی که مانتوپالمیری9از تولد دوباه علوم و هنرهای گم شده سخن میگویدنخستین بار در سخن او مفهوم و اصطلاح رنسانس در معنی تاریخی،که ما نیز در زمان حال هنوز«رنسانس»را به آن معنی به کار میبریم،نمایان میشود،و این تصادف نیست،زیرا رنسانس در ایتالیا نخستبه عنوان جنبش ذهنی و معنوی فراگیر ظاهر شده است.
برونی از نظریه خویش این نتیجهرا به دست میآورد که فلورانس در فرهنگ قرن پانزدهم همان نقشپیشرو را ایفا کرده است که در دوران باستان آتن در یونان ایفا میکرد.