خلاصه ماشینی:
"و اما باید دانست چرا به نظر ما حافظ را نمیتوان ترجمه کرد در حالیکه بسیاری از شاهکارهای نظم و نثر به زبانهای دیگر برگردانده شده و موفق نیز بودهاند؟آیا دلیل چنین دشواری را باید در حساسیت ایرانیان در پاسداری از لسان الغیب جست؟ پل ریکور در کتاب ارزشمندش به نام«در باب ترجمه»1از دو نوع مقاومت در کار ترجمه سخن میگوید.
چنین کاری از نظر تعلیم و آموزش درسی و دانشگاهی برای دانشجویانی که فارسی را فرامیگیرند مفید است(نظیر این عمل در کلاسهای دانشگاهی تدریس زبان فرانسه در ایران نیز میشود)،اما نهتنها کمکی به ترجمه نمیکند بلکه خواننده فرانسه زبان را با شعری روبرو میسازد که به تنهایی از آن چیزی سر درنمیآورد و آنچه که درمییابد فاقد لطف و شیرینی و شعریت است(بعضی خوانندگان فرانسوی که تنها با این ترجمه آشنا شدهاند حتا اشعار حافظ را پیشپا افتاده و معمولی یافتهاند).
اگر حافظ واژه عاشق را به کار برده است و این واژه در زبان فرانسه وجود دارد به چه دلیل باید آن را عارف یا سالک ترجمه کرد؟یا در چنین غزل زیبایی با آن توصیفات بینظیر تصویر زن را مذکر کرد و آن را با حروف بزرگ نوشت؟ حال به پرسش نخست برمیگردیم.
با در نظر گرفتن تمام آنچه گفته شد سرانجام حافظ را میشود ترجمه کرد یا نه؟به اعتقاد نگارنده بعید به نظر میرسد کسی بتواند لسان الغیب را با آن ساحت غیبی،و جادوییش ترجمه کند اما اگر به قول پل ریکور با آرزوی خام ترجمه مطلوب و ایدهآل وداع گوییم بعضی غزلیات حافظ شاعر را میتوان برگرداند،همانگونه که ونسان مونتی این کار را کرده و ناموفق نیز نبوده است."