خلاصه ماشینی:
"سوءال این است که آیا وی لوازم این نوع نگاه به قرآن را مراعات کرده است؟ در این کتاب، به اقتضای نگاه سنتی که بر "پیامبودن" قرآن مبتنی است، علاوهبر سوءال "چه میگوید؟" به سوءال "چرا چنین میگوید؟" نیز باید پرداخته میشد و به این منظور از سنت تفسیری استفاده بیشتری میشد؛ در این صورت راهها بیشازپیش، برای پیبردن به حکمتهای قرآنی باز میشد.
این کتاب از زاویه دیگری نیز قابلنقد است: یک کتاب کاربردی که هدفش تغییر در روش و منش مخاطب است چگونه میتواند به مقصد و مقصود خود برسد؟ آنگاه که بتواند «چه باید کرد؟» و «چگونه؟» را در قالب دستورالعملهایی اجرایی و عملیاتی بگنجاند؛ دستورالعملهایی که کلی نباشند و در چارچوب یک سیر منطقی و مرحلهبندیشده عرضه گردند؛ درغیر این صورت نمیتوان انتظار بازدهی لازم را داشت.
دستآخر بررسی کتاب از نظر "صحت" باقی میماند: در اینجا به درستی یا نادرستی محتوای مطالب نمیپردازم، بلکه صرفا درستی یا نادرستی روش تحقیق و تفسیر را بررسی میکنم و تنها به مطرحکردن یک پرسش روششناختی اکتفا میکنم: آیا لازمه رویکرد اجتماعی - هدایتی به قرآن نادیده گرفتن ساختار ادبی و انسجام متنی قرآن است؟ آیا نباید ابتدا، مفاهیم قرآنی را در بستر سیاقها بررسی کنیم و با دیدی جامع به برداشت از آنها بپردازیم؟ چه ضابطهای برای داوری درباره برداشتهای عرضهشده وجود خواهد داشت و برداشت روشمند از استحسان شخصی چگونه تفکیک خواهد شد؟ آیههای زندگی همانطور که از نامش پیداست و محتوایش نشان میدهد، نوعی تفسیر آیهای است که در آن ضوابط تفسیر آیهای که همانا توجه به سیاق آیات میباشد مراعات نگردیده است."