خلاصه ماشینی:
"آنها دیوانهام میخواندند و مسخرهام میکردند و کوچک و ناچیز میشمردند، اما در هر بار این کوثر بود که با آواز انا اعطینای خود، بزرگیام را به یادم میآورد و روزگار شکوفایی و سرسبزیام را نوید میداد و امید از دست رفته را باز میگردانید.
نجات از ظلمت زمین: توصیههای او را به جان پذیرفتم و روزهای متمادی به تلاش و مجاهده پرداختم؛ با موانع راه مبارزه کردم و وسوسههای دشمنان زیرزمینی را که میکوشیدند متوقفم سازند، از خود دور نمودم و بنابر توصیههای کوثر، خودم را دائم در نماز نگاه داشتم، تا اینکه روزی سر از خاک بیرون آوردم و از تاریکی زمین خلاص شدم و به لایهای دیگر از کوثر هستیام راه یافتم.
در جهان که کوتهنگران - از دوستان و آشنایان، اقوام و همسایگان گرفته تا دشمنان و مغرضان - به دید حقارت نگاهمان میکنند و کم و کوچک و ناچیزمان میشمارند و در یک کلام ابترمان میدانند و میخوانند، جز آواز بزرگیبخش و شخصیتزای کوثر، دیگر کدامین ندا قرار است ما را «افزون» کند، ارزش دهد و شخصیت بخشد؛ دلهای شکسته را به دست آورد و بر زخم زبانها مرهم نهد و ناسزای ناسزاگویان را به خود آنان باز گرداند؛ سستی و نومیدی را بزداید و بر جنبش و نیرویمان بیفزاید؛ حزن و اندوه را بردارد و لبخند به ارمغان آورد.
در پایان، این سیاهه ناقابل - که حاصل گوشهای از یافتههای مخلصانه جمعی از دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع)، پیروان جایگاه و رسالت سوره کوثر بود - تقدیم میشود، به ارواح مظلوم جوانان و نوجوانانی که در اثر تحقیر و آزار دیگران، خود را کم و کوچک دیدند و تنها به خاطر نشنیدن آواز انا اعطینا، طریق خودکشی برگزیدند و غافل از تمامی کوثرها و داراییهای بیپایان، نشان رگ حیات خویش بریدند."