چکیده:
مقاله حاضر، توسط نویسنده در کنفرانس
برلین ارائه شده است. وی با وامگیری نظریه «جامعه دربرگیرنده» از آنتونی
گیدنز، جامعهشناس معروف معاصر، آن را بر آرمان اصلاحطلبان در ایران تطبیق
میکند. از نظر نویسنده، پس از انقلاب اسلامی، اسلامگرایان با تأکید بر
«اسلامی کردن سیاست و جامعه» عملا به طرد دیدگاههای رقیب پرداختند و منابع
علمی و کارشناسان غیردینی را در اصلاح نابسامانیهای اجتماعی نادیده گرفتند. در
حالی که اصلاحطلبان مسلمان با تأکید بر قانون و پایبندی به سازو کارهای
دموکراتیک و جامعه مدنی، به حل و فصل آسیبهای سیاسیـ اجتماعی باور دارند.
خلاصه ماشینی:
"از نظر نویسنده، پس از انقلاب اسلامی، اسلامگرایان با تأکید بر «اسلامی کردن سیاست و جامعه» عملا به طرد دیدگاههای رقیب پرداختند و منابع علمی و کارشناسان غیردینی را در اصلاح نابسامانیهای اجتماعی نادیده گرفتند.
این مفهوم به اقشار اجتماعی طرد شده ناشی از هژمونی اسلامگرایان سیاسی ]پس از انقلاب اسلامی[ که حول اصل «اسلامی کردن سیاست و جامعه» شکل گرفته است، اشاره دارد.
2. نویسنده، نظریه خود (جامعه دربرگیرنده) را در مقابل گروهی به نام «اسلامگرایان» (Islamists) مطرح میکند که معلوم نیست به چه کسانی اشاره دارد و آیا این گروه اساسا وجود خارجی داشتهاند یا مخلوق پندار نویسنده است.
برای مثال، نویسنده ادعا میکند که اسلامگرایان «اسلام را همانند کتاب دایرةالمعارفی میپندارند که پاسخ هر مشکل ریز و درشت را ارائه میدهد»، «برای اصلاح امور اجتماعی به کارشناسان امور غیر دینی مراجعه نمیکنند»، «شخصیتمحور هستند; نه دلیل محور»، «معتقد به دینی کردن جامعه از طریق قوه قهریه حکومت هستند، نه وفاق در عرصه عمومی» و...."