چکیده:
این مقاله به بررسی
جامعهشناختی پدیده دوم خرداد پرداخته و
دوم خرداد را یک جنبش اجتماعی میداند
که شرایط ساختاری، گفتمانهای جدید و
فرصت عمل برای حاملان و رهبران آن و
نحوه برخورد حکومت با آن شکل میدهد.
این جنبش اجتماعی از لحاظ ساختاری و
هدف و حاملان آن، با انقلاب اسلامی
پیوستگی و از نظر برخورد حکومت با آن
گسستگی دارد و از آنجایی که این جنبش
ریشه در ساختار جامعه دارد، تعطیلی
روزنامه و گروههای دوم خرداد گرچه در
سرعت و نحوه عملکرد آن اثر میگذارد،
اما ریشه آن را نمیخشکاند.
خلاصه ماشینی:
"این جنبش اجتماعی از لحاظ ساختاری و هدف و حاملان آن، با انقلاب اسلامی پیوستگی و از نظر برخورد حکومت با آن گسستگی دارد و از آنجایی که این جنبش ریشه در ساختار جامعه دارد، تعطیلی روزنامه و گروههای دوم خرداد گرچه در سرعت و نحوه عملکرد آن اثر میگذارد، اما ریشه آن را نمیخشکاند.
آیا جنبش دوم خرداد ادامه انقلاب اسلامی است، یا بین این دو رخداد گسستگی رخ داده است؟ از لحاظ ساختاری و نیز هدف و حاملان، میان هر دو رخداد تشابه وجود دارد؛ زیرا جامعه کنونی ایران همچنان در معرض روندهای شدید نوسازی است و جامعه همچون زمان انقلاب آماده جنبشهای اجتماعی است.
اینجا حداقل میتوان به چهار معضل اشاره کرد: 1) این جنبش از لحاظ گفتمان، اصلاحی و دموکراتیک است و پیشبرد گفتمان دموکراتیک در سطح جامعه، به تجربه جمعی دموکراتیک در تجمعهای کوچک نیازمند است و برای رسیدن به چنین تجربهای در جامعه ما هنوز راه زیادی مانده است؛ 2) مشکل دیگر، ساختار جمعیتی جوان جامعه است که مستعد هیجانات جمعی است؛ 3) این بینش اصلاحی میخواهد اهداف خود را در چارچوب جمهوری اسلامی و قانون اساسی به پیش ببرد؛ لذا اینکه حکومت در برابر تحقق اهداف جنبش مقاومت کند یا تحقق آن را مستحیل کند، تعیینکننده است؛ 4) این جنبش بر دوش حاملان جوانی استوار است که علاقه دارد همه خواستههای جنبش، آن هم به سرعت جامه عمل بپوشد؛ اما جبهه سیاسی دوم خرداد که بر دوش میانسالان قرار دارد، برای پیشبرد اهداف جنبش با انواع مشکلات روبروست؛ لذا لاجرم باید اهداف جنبش را اولویتبندی کند و با حوصله پیش برود و این حرکت تدریجی با تمایل نسل جوان سازگاری ندارد."