چکیده:
نویسنده مقاله به منظور بررسی
امکان اسلامی کردن دانشگاهها، به نقد
تعریف تربیت اسلامی به معنای ایجاد
انسانهای خداپرست میپردازد و عدم
وضوح مفهومی تعابیر را از اشکالات این
تعریف برمیشمرد؛ سپس با تقسیم علوم به
دو قسم اسلامی و غیراسلامی، به بیان
اشکالات اسلامی کردن علوم غیراسلامی
پرداخته، نهایتا نتیجه میگیرد که به دلیل
وجود قرائتهای مختلف از اسلام و
نادرستی الزام دانشجویان به گذراندن شیوه
تعلیم وتربیت اسلامی در دانشگاهها و نیز
لزوم نقادی دادههای وحیانی در گفتگو با
متفکران غیردینی به منظور تمیز درست از
نادرست، اسلامیشدن دانشگاه امری
غیرممکن و نامطلوب است.
خلاصه ماشینی:
"ولی اگر این علوم را به مدد روشهای تحقیق و داوری عقلی، تجربی و تاریخی موجه و مدلل میکنید، در این صورت رجوع به دین تنها در مقام کشف مفید است، نه مقام داوری و آنچه هویت علم را میسازد، مقام داوری است، نه مقام کشف؛ 3) اگر با مراجعه به کتاب و سنت میتوان المثنای همه علوم را پدید آورد، قوای ادراکیای که در اختیار بشر است به چه کار میآیند؟ 4) به هنگام تعارض این علوم اسلامی با علوم پیشین، کدام را برگزینیم؟ اگر بگویید علومی که از وحی برآمدهاند، خواهیم گفت به کدام ملاک؟ اگر بگویید به دلیل اینکه دادههای وحیانی حقایقی مطلق و جاودانهاند ولی یافتههای عقلانی غیرقطعی و موقتاند و باید به محک دادههای وحیانی سنجیده شوند، خواهیم گفت مگر همین حکمی که میکنید خودش یک یافته عقلانی نیست؟ بنابراین اگر یافتههای عقلانی حجیت نداشته باشند، آن سخن شما هم بیاعتبار خواهد شد.
ثانیا، مگر طبیعت اختلافزا نیست؟ مگر همین طبیعت موجب نشده است که نظریههای مختلف و متعدد علمی در تفسیر آن عرضه شوند؟ چرا به وجود قرائتهای مختلف از طبیعت در میان دانشمندان اشاره نمیشود؟ اگر صرف وجود اختلاف دلیلی بر این باشد که تحقق علم اسلامی ناممکن است، در باب علوم طبیعی نیز باید همین را گفت و کلا باب بحث و فحص علمی را بست؛ زیرا در هر حال اختلافنظرهای عمیق در همه جا، از فلسفه و منطق تا علوم تجربی و تاریخی وجود دارد."