چکیده:
کاربرد واژههایی چون «دشمن»، «نظام» و «ملت» در ادبیات سیاسی ما نشان
میدهد که این دسته از مقولات از وضوح و شفافیت لازم برخوردار نیستند; این
مفاهیم فاقد خصلتهای تبیینی بوده و دلایل ارائهشده ناتوان از توجیه کاربردهای
این قبیل الفاظند. از جانب دیگر، تاریخ مصرف اینگونه از ادبیات مدتهاست که به
پایان رسیده است.
خلاصه ماشینی:
"برای مثال، این سؤال مطرح است که چرا اگر کسی حوادث سیاسی را به «دشمن» نسبت دهد به «نظریه توطئه ناموجه» تمسک جسته ولی اگر آن را به «تمامیتخواهان» و «گروه فشار» منسوب کند، به «نظریه توطئه موجه» استناد کرده است؟ چرا مفهوم «نظام» ابهام دارد ولی مفهوم «آزادی» و «مردم سالاری» و «اصلاحطلبی» که حتی به اعتراف گروهی از اندیشمندان سیاسی غرب از واژههای مبهم و چند پهلو است، در لیستسیاه مقولات مبهم قرار نگرفته و معرفتشناسی نشده است؟ این برخورد گزینشی شاید این احتمال را در ذهن خواننده به وجود آورد که نویسنده مقاله بیشتر در پی اثبات یک سلیقه سیاسی است تا یک پژوهش معرفتشناختی و تحلیلی؟ 2.
آیا از اینکه مردم خود نمیتوانند در امور اقتصادی و سیاسی تصمیمسازی کنند، میتوان چنین استنباط کرد که آنها خبرگان سیاسی و اقتصادی را نیز نمیتوانند انتخاب کنند؟ از این پاسخ نقضی که بگذریم، در حل مساله توجه ایشان را به این نکته جلب میکنم که قانونگذار در جمهوری اسلامی دقیقا با وقوف به همین نکته که تشخیص مصداق فقیه و خبره برای مردم میسور نیست، این تشخیص را برعهده نهاد شورای نگهبان قرار داده است و مردم از بین کسانی که واجد شرایط نمایندگی هستند به انتخاب خویش، گروهی را برمیگزینند.
البته تردیدی نیست که تشخیص خبرگان در حالت عادی از روشهای طبیعی صورت میگیرد، اما باید توجه داشت که تاکنون در حوزههای علمیه، برخلاف دانشگاه، نظامی رسمی برای تعیین فقها و مجتهدین وجود نداشته است و این امر برعهده یک نهاد رسمی و امین در جمهوری اسلامی قرار داده شده است."