چکیده:
نویسنده در این مقاله به بررسی مجموعه مقالات و گفتارهای مجله زنان
درباره نواندیشی و مسأله زنان پرداخته و با طرح دیدگاههای نواندیشان دینی
درباره مسائل زنان، این دیدگاهها را در سه محور دین، نواندیشی و مسأله زنان
بررسی کرده است. نویسنده معتقد است که نواندیشان دینی علاوه بر آنکه
دیرهنگام و اندک به مسائل زنان پرداختهاند، نتیجه مباحث آنان در این موضوع،
تفاوتی با دیدگاههای روشنفکران غیردینی و سکولار ندارد.
خلاصه ماشینی:
"»(1) با این وصف، این پرسش برای ما مطرح میشود که اگر احکام فقهی مخصوص به عصر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم است و با تغییر زمانه دچار تحول میشود پس در زمانهای دیگر مؤمنان چگونه باید عمل کنند و فرامین دینی را از کجا بجویند؟ آقای علوی تبار در پاسخ تصریح میکند که تشریع احکام مناسب در زمان حاضر، از طریق عقل بشری است و به همین وسیله نیز میتوان به درک ساحت ربوبی و تجربههای دینی دست یافت: «به بیان دیگر، گوهر پیام الهی در قالب شکلی از زندگی (زبان قوم) ارائه شده است.
(3) براستی تفاوت میان اجتهاد در فروع و اجتهاد در مبانی کدام است که ایشان و دیگر نواندیشان سخت بر آن تأکید میورزند؟ اجتهاد در فروع، همراه با پذیرش متن قرآن و سنت به عنوان کلام الهی و فرامین دینی است؛ حال آن که اجتهاد در مبانی بدین معناست که احکام و اندیشههای مطرح شده در قرآن و روایات را متناسب با سطح دانش و امکانات عملی عصر ظهور بدانیم و با کنار نهادن مضامین اجتماعی و حقوقی دین، گوهر پیام الهی را که همان تجربه دینی است، اخذ کنیم.
بنابراین تا اینجا معلوم میشود که نواندیشی دینی، علیرغم ادعای اولیه آقای باقی، در ارائه برنامهها و راهکارهای عملی برای حل معضلات جامعه، علیالاصول به چارچوب آموزههای دینی مراجعه نمیکند و معتقد است که دین اساسا نمیتواند در این حوزه راهگشا باشد؛ بلکه باید به تجربیات بشری در دروان معاصر مراجعه کرد و فرهنگ زمانه را (که چیزی جز فرهنگ مدرنیته نیست) معیار داوری در درستی یا نادرستی ارزشها و آرمانها قرار داد."