چکیده:
در واژه «دینگریزی» مرزبندی وجود ندارد و نشان میدهد که گویا
انسانها میتوانند بر خلاف ساختار فطری خود از دین بگریزند. در واقع، توقف
تفقه در دین و تبدیل شدن آن به تفقه در علم قدیم، جریان سالم اندیشه اسلامی را
دچار اختلال کرده است و به دلیل بیجواب ماندن بسیاری از سؤالات، جوانان را
دچار «سرگردانی مقدس» کرده است. در شرایط کنونی که در یک دوره گذار به تفکر
جدید اسلامی هستیم، ریزش فکری، طبیعی به نظر میرسد و به معنای از دست
دادن نیرو نیست.
خلاصه ماشینی:
"در شرایطی که بزرگان جامعه در آن مقطع توصیه میکردند حفظ سازمان در برابر امپریالیسم و سلطنت واجب است، با 17 نظر مختلف در رابطه با محکمات قرآنی چگونه میتوان از انشعاب در یک سازمان مخفی جلوگیری کرد؟ ممکن است جریان سنتی ادعا کند که اگر قرار بود که اندیشه ما علت اصلی دینگریزی باشد، در این صورت حوزههای دینی باید پیش از سایر جریانهای اجتماعی در معرض چنین بحرانی باشد؛ حال آنکه حداقل ظاهرا چنین نبوده است.
برخی از نیروها، چه در آن مقطع و چه در شرایط کنونی، برای مقابله با اکنونزدگی به اندیشههای سنتی و حوزوی روی آوردند که به نظر میرسد تنها در حد یک واکنش بوده است و نتوانسته پاسخگوی معضلات جامعه ایران باشد؛ کما اینکه علیرغم حضور جدی این جریان در سازمانهای فرهنگی و پرورشی، آنها نتوانستهاند از موج اکنونزدگی بعد از انقلاب جلوگیری کنند.
واقعا تا کنون چند نفر از محققین حوزوی این روش تفکر درباره قرآن را نقد کردهاند؟ چگونه در چنین شرایطی از چند جوان انتظار دارند که مسألهدار نشوند؟ چرا شما از اطلاق واژه «دینگریزی» به جریانهای مسألهدار پرهیز میکنید؟ اگر مارکسیست شدن 90% از اعضای مجاهدین، دینگریزی تلقی نشود، این انفعال فکری و فلسفی را چگونه توجیه میکنید؟ من به این دلیل از به کار بردن واژه «دینگریزی» پرهیز میکنم که در آن مرزبندی وجود ندارد و میتواند به این معنا هم باشد که انسانها بر خلاف ساختار فطری خود قادرند که از دین بگریزند."