چکیده:
موضعگیری در مقابل مدرنیته و مؤلفههای آن و همچنین تعیین جایگاه
«غرب» بخشی از عمدهترین مسائلی است که روشنفکران دینی با آن مواجهاند. در
این مقاله، تلاش شده است که با استناد به آثار مکتوب دکتر شریعتی، دیدگاههای
او در سایه مسائل فوق مورد بازخوانی قرار گیرد و با طرح پرسشهای فکری
معاصر، پاسخهای شریعتی از میان آرای او استخراج شود. خلاصه نظر نویسنده
آن است که هرچند درپارهای موارد، موضعگیریهای متعارضی در آثار شریعتی
به چشم میخورد، گرایش غالب در آثار او به سوی نفی مدرنیته و مؤلفههای آن است.
خلاصه ماشینی:
"شریعتی در آثار کویری خود به دلیل دارا بودن وجه عرفانی و هنری، به شدت فردگرا و معتقد به آزادی فرد است، ولی در آثار اجتماعی و اسلامیات خویش، به سبب جهتگیری ایدئولوژیک و مواضع سوسیالیستی (جمعگرایی) و تئوریزه کردن مفاهیمی چون امت واحده، بیشتر به جمعگرایی و ارزشهای جمعی اعتقاد دارد.
2. اینکه نویسنده محترم شریعتی را به دلیل مخالفت با تلاشهای مأمون عباسی در ایجاد «بیتالحکمه»، مورد سرزنش قرار میدهد، ناشی از نوعی نگرش است که بدون توجه به دستگاه فکری اسلام و اهل بیت به داوری پرداخته است.
یکی از وجوه مثبت اندیشههای شریعتی توجه او به این است که اسلام و اهل بیت دارای دستگاه مستقل اندیشهاند و نیازی به وارد کردن و علم کردن فلسفه یونانی در برابر دیدگاههای امامان معصوم علیهمالسلام نبود و کار خلفای عباسی در واقع نوعی ایجاد انحراف در نیازهای واقعی جامعه اسلامی آن روزگار است که تشنه عدالت و برنامهریزی درست اجتماعی بود."