چکیده:
دکتر سریعالقلم در این گفتوگو با برشمردن پارهای مبانی دموکراسی،
به دو نوع «کمی» و «کیفی» آن اشاره میکنند و راه رسیدن به دموکراسی واقعی را
طولانی و نیازمند آموزش میدانند. به گفته وی، در ایران فرهنگ تحزب،
قبیلهگرایی و حذف یکدیگر حاکم است و باید به جای آن فرهنگ اجماعسازی، تحزب
درست و نظاموارگی بنشیند و ایران سخت نیازمند استراتژی ملی واحدی است که
همه گروهها و جزیرهها بر اساس آن به اجماع برسند و برای بالا بردن ثروت ملی با
هم تعامل کنند.
خلاصه ماشینی:
"دولت باید هنر کار کردن با گروههای مختلف را یاد بگیرد و سعی کند اجماع نظر ایجاد کند، نه اینکه صرفا بخواهد افکار خودش را پیاده کند؛ زیرا در این صورت با گروههای مخالف به نزاع کشیده میشود.
بالا گرفتن اختلافات سلیقهای و جدا شدن نیروهای کشور از یکدیگر و تلاش در جهت خنثی ساختن فعالیتهای یکدیگر و در هم شکستن انسجام جامعه و باز شدن راه برای نفوذ دشمنان جامعه در میان اقشار مختلف آن و صدها پیامد دیگر از جمله آثار منفی و بسیار مخرب نداشتن اجماع بر استراتژی واحد ملی است.
گو اینکه نقش ریاست جمهوری در این زمینه نادیده گرفتنی نیست، اما باید توجه داشت که این کار در درجه اول وظیفهای است که متوجه رهبری نظام میشود و از طریق ایشان به نهادی مانند مجمع تشخیص مصلحت انتقال مییابد.
2. برای اینکه به جایی برسیم که همه افراد و گروهها خود را ملتزم به یک سند ملی و استراتژی واحد بکنند، قدم اول این است که به آنچه اینک موجود است و میتواند نقطه عزیمت ما قرار گیرد توجه بیشتری کنیم و از آن بهرهمند شویم.
هنگامی که پارهای گروههای اصلاحطلب دایره اصلاحات خود را به قدری گسترش میدهند که از مرز براندازی نظام فراتر میرود و هیچ خط قرمزی را به رسمیت نمیشناسند و خواهان جابهجایی و تغییر اصول قانون اساسی هستند و شعار تبدیل انتخابات ریاست جمهوری به رفراندوم را سر میدهند، امکان دستیابی به اجماع را از بین میبرند و فضا را به سوی درگیریهای سیاسی و اجتماعی و در نهایت نظامی یا شبهنظامی سوق میدهند."