چکیده:
وحدت اسلامی در کنار توحید یک اصل انکارناپذیر اسلامی است که در
همه فعالیتهای فرهنگی و علمی باید این شاخص حاکم باشد. ما مسلمانها مجاز
نیستیم برای حمایت از یک قومیت یا یک مذهب، حتی مذهب اهلبیت علیهمالسلام ، به گونهای
عمل کنیم که وحدت امت را مخدوش سازد. باید بین اصول و فروع دین (عقاید و
احکام) تفکیک کرد و بیشتر بر اصول مشترک اسلامی تأکید نمود.
خلاصه ماشینی:
"همین مسأله، مسلمانها و بهخصوص رهبران دینی و سیاسی را وامیدارد تا همواره درصدد تحقق بخشیدن به وحدت اسلامی باشند و در حقیقت، برنامه کاری مفتیان، فقیهان، پیشوایان دینی و رهبران سیاسی را همین اصل تعیین میکند؛ یعنی همواره باید این شاخص را در مقابل خود قرار دهند تا مبادا از کسی فتوایی صادر شود که با این رکن مخالف باشد؛ مبادا عمل سیاسی یا جنگ یا صلحی توسط رهبران سیاسی صورت گیرد که با این رکن رکین ناسازگار باشد؛ دقیقا عین همان نکتهای که ما در باب توحید قائلیم که هیچ عملی از اعمال مسلمین، هیچ عبادتی و هیچ مودتی نباید با اساس اسلام که توحید رب است، مباینت داشته باشد.
به نظر من کسانی که امروزه میگویند در اسلام سیاست و حکومت نیست، انحرافشان از اسلام بیشتر از کسانی است که میگویند مثلا علی خلیفه بلافصل نبوده است؛ برای اینکه این مسأله نسبت به آن مسأله فرعی است و آنها دارند اساسا دین را از سیاست جدا میکنند که کاری است بسیار خطرناک و انحرافش هم بیشتر است؛ یعنی میشود گفت که اینان یک امر ضروری را انکار کردهاند؛ ولی در مورد منکران خلافت بلافصل علی علیهالسلام نمیشود گفت که آنان انکار ضروری اسلام کردهاند؛ بلکه این انکار ضروری یک مذهب است.
گذشته از مباحث فکری و اعتقادیی که در لابهلای این مصاحبه وجود دارد بعضی جای تأمل و تردید دارد، رویکرد کلی ایشان به مسأله تقریب و وحدت اسلامی از ابهام و چندسویی برخوردار است و با واقعیت امروزین جهان اسلام بیگانه مینماید."