چکیده:
روشنفکر کسی است که سنت و قدرت را نقد میکند. روشنفکری در ایران
سه شاخه اصلی داشته است: لائیک؛ مارکسیستی و و روشنفکری دینی. دو گروه
اول هر چند به نقد قدرت پرداختند ولی چون نقد سنت نکردند، کارشان ناقص و
ناتمام ماند. ولی روشنفکران مذهبی نخست به نقد سنت پرداختند و در نقد قدرت
هم موفق بودند. روشنفکر مذهبی در مقابل سنت است و نه در مقابل لائیکها یا
مارکسیستها یا مدرنیته. ما نقاد مدرنیته هستیم؛ ولی مدرنیته را نفی نمیکنیم.
خلاصه ماشینی:
"جریان لائیک در نقد قدرت سیاسی و مطرح ساختن عدالتخانه مشروطیت موفق بود ـ البته من به آنها که نوکر اجنبی بودند کاری ندارم ـ ولی رضاخان بسیاری از تلاشهای صادقانه این لائیکها را ناکام گذاشت.
دیدگاههای معطوف به عمل ما را ملزم میکند که از برجهای عاج روشنفکری پایینتر بیاییم؛ نهاد بسازیم؛ حرکت تدریجی برای متشکل کردن طبقات و ارتباط با مردم ایجاد کنیم و از این طریق سلطه اقتصادی را افشا کنیم تا قدرت سیاسی را متکثر کنیم.
چنان که نویسنده محترم اشاره کرده است، تعریف وی از روشنفکری (کسی که سنت و قدرت را نقد میکند) ساده و سطحیتر از آن است که بتوان بر آن تکیه کرد.
4. آقای رحمانی در نقد روشنفکری لائیک و مارکسیست بهنیکی بر ضعف بنیه تئوریک آنها و ناآشناییشان به بن مایههای فرهنگ خودی انگشت نهاده است؛ ولی در ارزیابی عملکرد روشنفکری مذهبی لبه انتقاد را متوجه فقدان نظریات معطوف به عمل کرده است.
درست است که روشنفکری مذهبی در ارائه مدلهای عملی و حتی در آرمانسازی برای جامعه شیعی ایران ناتوان و ناکارآمد جلوه کرده است، اما زیربنای این مشکل در حقیقت در بنیانهای فکری و اعتقادی آنان بوده است و تا این ضعف جبران نگردد، جریان روشنفکری مذهبی با همین افت و خیزها مواجه خواهد بود.
اگر گفتوگوی کنونی ما با آقای رحمانی تا اینجا بهخوبی پیش رفته باشد، دست کم یک نتیجه کوتاه میتوان گرفت و گمان میکنم استنباط این مطلب از مضمون مقاله حاضر نیز چندان دور نیست: روشنفکران دینی در کشور ما اگر در سایر رسالتهای خویش هم ناکام مانده باشند، در نقد و فرسایش سنت و فرهنگ خودی کامیاب بودهاند."