خلاصه ماشینی:
"برنارد لوییس (رویکرد اول) که هانتینگتون نیز از او الهام گرفته است، ظهور رادیکالیسم اسلامی را باید در چارچوب کشمکش اسلام و مسیحیت در طول قرون تحلیل کرد.
این گروه ضمن انتقاد از تقسیم بنیادگرایی به دو قسم «خوب» و «بد» یا «میانهرو» و «رادیکال»، بر اموری چون استفاده از تروریسم و خشونت، عدم حمایت از نظام سرمایهداری دموکراسی و مخالفت با سکولاریسم از سوی بنیادگرایان تأکید میکنند.
اما گروه دوم، خیزش اسلامی را حاصل سیاستهای غلط غرب، از جمله دخالت در انتخاباتهای دموکراتیک (الجزایر)، کشتار مسلمانان (بوسنی)، برنامههای تحمیلی اصلاح ساختار اقتصادی از سوی بانک جهانی بر کشورهای اسلامی و حمایت بیچون و چرا از اسراییل و رژیمهای سرکوبگر میدانند.
نویسنده در انتها با عنایت به مسائلی از جمله توجه اسلام به حقوق غیر قابل تصرف انسانها و طرد سکولاریسم از سوی گروهی از اندیشمندان غرب، به نقد رویکرد اول میپردازد."