چکیده:
افول سکولاریزاسیون (عرفی شدن) به عنوان نظریه غالب در
جامعهشناسی قرن بیستم و چرخش به سوی نظریاتی که بتواند از نقش روزافزون
دین در جوامع بشری تبیین درستی ارائه کند، یکی از مهمترین پدیدههای علمی در
دهههای اخیر است. این مقاله به یکی از این نظریهها که به «انتخاب عقلایی»
معروف شده است، میپردازد. این نظریه اخیرا از حوزه اقتصاد به جامعهشناسی
دین راه یافته است.
خلاصه ماشینی:
"آفتاب، ش 11 چکیده: افول سکولاریزاسیون (عرفی شدن) به عنوان نظریه غالب در جامعهشناسی قرن بیستم و چرخش به سوی نظریاتی که بتواند از نقش روزافزون دین در جوامع بشری تبیین درستی ارائه کند، یکی از مهمترین پدیدههای علمی در دهههای اخیر است.
هر چند هر یک از این متفکران در مطالعات خود، بر جنبه خاصی از پروسه سکولاریزاسیون تأکید کردهاند؛ اما وجه مشترک تمامی این مطالعات را این نظریه تشکیل میداد که در جامعه مدرن، دین نقش اجتماعی چندان مهمی نخواهد داشت و اگر هم بتوان نقش مختصری برای آن قائل بود، چیزی جز یک نقش بازدارنده و منفی نخواهد بود.
به نظر میرسد نویسنده محترم بر این عقیده است که نظریه «انتخاب عقلایی» میتواند بر این شرایط بغرنج و پیچیده فائق آید و در جهت تبیین این پدیده نوظهور، گامی بردارد؛ اما این تصور و تحلیل چندان پذیرفته نیست و این نظریه نیز همچون دهها نظریه دیگری که جامعهشناسان غربی در چند دهه اخیر ارائه کردهاند، نمیتواند به ژرفای این موضوع راه یابد.
با این وصف باید گفت که با پذیرش نظریه انتخاب عقلایی، بر خلاف نظر نویسنده، هیچ گونه «چرخش پارادایمی» به وقوع نپیوسته است و دینگرایی معاصر نیز یکی دیگر از مراحل مدرنیزاسیون است که از باز تولید همان مفاهیم و چارچوبها به دست آمده است و در صدد برآوردن نیاز نوپیدای دیگری در انسان مدرن است.
پس این نتیجهگیری نویسنده که مدرنیزاسیون و عقلانیت همراه آن، لزوما به زایل شدن نهادها و احساسات دینی منجر نمیشود و نیز توصیه ایشان به ضرورت تغییر نهادها و رفتار مذهبی در جامعه جدید، به نحوی که با عقلانیت و فردگرایی همراه با مدرنیزاسیون سازگار شوند، با آنچه به عنوان «چرخش پارادایمی» مطرح کرده است، چندان سازگار نیست."