چکیده:
آقای مهندس مرعشی، که از ابتدای انقلاب تا کنون از مدیران نظام
جمهوری اسلامی بوده است، در این گفتوگو از تجربیات حوزهی مدیریت بعد از
انقلاب سخن میگوید. این گفتوگو شامل دو بخش است که در اینجا تنها بخش
نظری آن آمده است و علاقهمندان به بحثهای عملی، و تحلیل دو دههی گذشتهی
حوزهی مدیریت نظام را به اصل مقاله ارجاع میدهیم. به نظر آقای مرعشی، فقدان
سازمان متکی به فهم جمعی، که بر اثر استعمار و استبداد پدید آمده، یکی از
مشکلات اساسی مدیریت در کشور ماست. خودمداری ایرانیان نیز میراث
برجایمانده از استبداد است که کماکان گریبانگیر فرهنگ ایرانیان است. آقای
مرعشی با مقایسهی دو فقه «ساختارگرا» و فقه «نظامگرا» به نقیصههای فقه
ساختارگرا و لزوم ایجاد و توسعهی فقه نظامگرا میپردازد.
خلاصه ماشینی:
"جمهوری اسلامی ایران به دین متکی است و چون قرار است نظام دینی در حیات اجتماعی جاری شود، تدوین فقه متناسب با این دوران، یک امر بسیار ضروری است.
من اسم این فقاهت را «فقاهت ساختارگرا» گذاشتهام؛ چون فقاهتی است که منطقا نمیتواند به فقه ادارهی ملتها و جامعههای در حال رشد بپردازد ـ نه اینکه فقیهان ارادهی پرداختن نداشته باشند ـ زیرا اساسا در درون، مسئلهی تغییر و بالندگی و مفاهیم اینچنینی را ـ که از مفاهیم رایج در ادارهی یک مملکت هستند ـ به صورت ذاتی و منطقی ندارد؛ در نتیجه، زمینه را برای چنین کاری فراهم نمیکند.
این همان چیزی بود که ادارهی نظام جمهوری اسلامی ایران به آن نیاز داشت؛ اما متأسفانه در دو دههی بعد از انقلاب توفیق نیافتیم اصول فقه متناسب با فقه نظامگرا را تنظیم کنیم.
مدیریت در نظام اسلامی متکی به سه عنصر است: نخست، اعتقادات و ارزشها؛ دوم، بالندگی فکر و اندیشه که با پاسخ نیازها و مشکلات متناسب است و به صورت فهم جمعی و خرد جمعی تبلور مییابد؛ و سوم، تجربههای مختلف و بصیرت حاصل از تجربه."