چکیده:
این گفتوگو به مناسبت چاپ دو کتاب درباره صورت گرفته است. آقای
غنینژاد نظریه هایک را درباره آزادی میپسندد و به پیروی از او، معتقد است
آزادی با سنت در تعارض نیست، بلکه نیازمند آن است. آزادی مورد نظر هایک تنها
دارای وجه سلبی و به معنای نفی اعمال زور از ناحیه دیگران است. به نظر هایک، و نیز
آقای غنینژاد، اگر ایجاد فاصله زیاد طبقاتی در سایه آزادی، به رفاه عمومی بینجامد
مانعی ندارد و مفهوم عدالت ربطی به وضعیت ندارد بلکه به رفتار مربوط است.
خلاصه ماشینی:
"کسانی که جزو طبقات پایین جامعه هستند، چگونه میتوانند مشارکت فعالی برای تقویت روابط آزادی داشته باشند؟ آیا درآمد کم و زیاد و بهطور کلی مالکیت ابزار تولید در این زمینه مؤثر نیست؟ همچنین در چنین جامعهای یک قانون برابریخواه ضد ظلم چگونه میتواند منجر به رفع محرومیت و ایجاد آزادی در چارچوب قانون شود؟ اگر میان دو مفهوم تمایز ایجاد کنیم این بحث روشنتر میشود.
شما فرمودید بحث آزادی، یکی از نکات محوری اندیشه هایک است، درحالیکه اکنون میگویید وفای به عهد، قانونگرایی و ارزش مالکیت، بر آزادی اولویت دارند و اگر آنها نباشند، آزادی نیز وجود نخواهد داشت؟ همانگونه که گذشت، آزادی یعنی اینکه انسان تابع اراده دیگری نشود.
اگر در جامعهای قواعد و سازمانها به گونهای طراحی شده باشند که اگر همه طبق آن قواعد رفتار کنند و هیچکس خارج از حیطه قوانین در حق دیگری ظلم نکند، در عین حال این قواعد به گروه خاصی اجازه دهد که تا بینهایت بتوانند منابع اقتصادی و طبیعی را به خود اختصاص دهند و هیچ حد و مرزی در بهرهبرداری از طبیعت برای آنها وجود نداشته باشد، به گونهای که حتی نسلهای بعد با مشکل کمبود منابع مواجه شوند، این از نظر هایک عادلانه است؛ زیرا هیچ رفتار ظالمانهای از کسی سر نزده است.
اولا بر اساس آنچه در فقره قبل ذکر شد ممکن است در جامعهای زور و تحمیل و استبداد پول حاکم باشد اما افراد متوجه آن نباشند ـ چنانکه در حال حاضر در جوامع سرمایهداری لیبرال وضع چنین است؛ ثانیا بدون آگاهی نظری، یعنی بدون دانستن مفهوم آزادی و شرایط صدق آن، نمیتوان به وجود یا عدم آزادی در جامعه حکم کرد."