چکیده:
آقای سحابی در این مقاله به تعریف مقوله «فرهنگ» و «فرهنگ سیاسی»
پرداخته است و مشکلاتی را که در فرهنگ سیاسی ایران وجود دارد، برشمرده است.
به نظر ایشان، بیگانگی ملت و نهاد دولت، فقدان وحدت فرد یا جمع، فقدان شفافیت،
کلی گویی، بروننگری و استبدادگرایی از جمله مشکلات فرهنگ سیاسی جامعه ماست.
خلاصه ماشینی:
"ملت، خواص ملت بودن و وجدان جمعی خود را از دست میدهد و عملا از حالت جامعه بودن خارج میشود و این چنین است که علقه دلبستگی فرد با جمع و ظرف آن،یعنی وطن ـ و نه فقط با دولت ـ از بین میرود.
اما به جای اینکه به فرض صحت این نظریه سیاسی که با نوعی توطئهانگاری همراه بود، به تقویت و تحکیم و توسعه و ترقی ساختار واقعی پرداخته شود، بسیاری از دولتمردان عهد قاجار یا دوران پهلوی به سمت وابستگی و کسب حمایت از یکی از قدرتهای رقیب رفتند و از طرف دیگر، نگرشی پدید آمد که در آن، مردم ــ نه فقط نخبگان ــ حتی جریان طبیعی و درونی حوادث اجتماعی را به سیاست انگلستان نسبت میدادند.
به هر حال، متأسفانه، بینش نگاه به خارج در سطح اپوزیسیون داخل و خارج و حتی درون حاکمیت یا جناحهای مختلف نفوذ دارد، لیکن این یک موضع پایدار نیست و میتوان امید گذرا بودن را نسبت به آن داشت؛ زیرا همین که نیروهای اصلاحطلب، معترضین یا معارضین (اپوزیسیون) مشاهده کنند و به تجربه دریابند که فعالیت و تلاش و کوشش همراه با تفکر و هماهنگی در بستر وحدت، نقش مؤثر در اصلاح و پیشرفت امور داشته و دارد، به تناسب از میزان نگاه ایشان به خارج کاسته میشود.
برنامههای جهانی شدن هم مزید بر علت شده و جو نگاه به خارج را شدیدتر میسازد؛ اما کسانی که از تجربه اجتماعی ـ سیاسی کافی برخوردارند و بینشی عمیق و واقعگرا نسبت به جامعه ملی و مسائل ملی دارند، میدانند که مؤثرترین طریق و راهبرد ترقی واقعی کشور دست به زانوی خود گرفتن و مغز و تن خود را به کار انداختن و هر چه بیشتر به سمت وحدت و اتحاد برای ملت و وطن رفتن است."