خلاصه ماشینی:
"و به همین دلیل در این مقاله نقش ادیان بزرگی مانند اسلام، یهودیت و مسیحیت در سیاست مورد کنکاش قرار گرفته است.
از سوی دیگر، همین حضور فعال دین در عرصه زندگی اجتماعی و سیاسی بشر موجب گردیده که سیاسیون و دولتمردان جهت حفظ حکومت و ایجاد مشروعیت همواره از دین استفاده ابزاری نمایند.
نویسنده در ادامه بیان میکند که امروزه جامعهشناسی سیاسی مذهب، از شاخههای مظلوم جامعهشناسی سیاسی است که چارچوب علمی خود را نیافته است؛ زیرا به نظر عدهای از اندیشمندان سیاسی، دوران طلایی ایدئولوژی و مذهب با داعیه سیاسی و سامانبخشی حکومت بر اساس مفاهیم دینی، بهسرآمده است و این نظریه ناشی از افراطیگری کلیسا در قرون وسطی است.
نویسنده، برخی ادیان مانند اسلام و مسیحیت (گرایش کاتولیک) و نیز کنفوسیوس را مذاهب باز میداند که با آغوش باز، انسانها را به سوی خود میخوانند و نیز داعیه سیاسی داشته و خواهان حکومت کردن میباشند."