چکیده:
آقای علیخانی، معتقد است ساخت دولت ایدئولوژیک، بعد از انقلاب اسلامی، به
مرور موجبات بروز بحران در جامعه را فراهم کرد.
خلاصه ماشینی:
"به تدریج یک دولت ایدئولوژیک به این معنا به وجود آمد که ما یک مدل زیست داریم که بر اساس قوانین فقهی ما که در طی سالیان و قرون شکل گرفته است؛ یعنی یک ادعای حداکثری و تمامیتگرا و تمامیتخواه نسبت به همه حوزههای زندگی.
این دعوا از صدر اسلام هم وجود داشته است که این احکام تأسیسی یا امضایی است؟ گفته میشود بیشتر احکام خود قرآن هم، امضایی است؛ یعنی در مناسبات زمانه بوده و پیامبر آنها را تلطیف کرده و به سمت اهداف توحیدی و اسلامی که در نظر داشته است، سمت و سو داده است.
اینها چالشهای این دو اندیشه است که متأسفانه در اوایل انقلاب به علت تشابهات صوری، باعث مشتبهشدن امر شد و این شبهه وارد عرصه اجتماعی شد، و شراکتی مبتنی بر یک شبهه و بر اساس یک سری اشتراکات، باعث شد یک دولت ایدئولوژیک با مدل زیست اجبارگرایی، یکسانسازی، فرمالیسم، جزمیت، بیاعتمادی به آزمون و خطا و بدنه کارشناسی به همراه خطهای قرمز فراوانی که میخواست هر امر مردودی را ممنوع کند، به وجود بیاید.
به نظر ایشان این دولت ایدئولوژیک بر چند پایه استوار بود: پایه اول، تمامیتگرایی است؛ به این معنا که تمایل دارد دین را به تمام حوزهها سرایت دهد.
آنچه ایشان تلویحا مورد تأیید قرار میدهند آن است که شریعت صرفا جهتها را تعیین میکند، اما اینکه دین، جهت میدهد یا احکام و برنامههایی را نیز مورد خواست خود قرار میدهد، با قضاوتهایی از این دست بدون تمسک به استدلالهای متقن قابل قبول نیست."