چکیده:
این نوشتار به تبیین «کنوانسیون محو کلیه اشکال تبعیض علیه زنان» و ارائه ادله
موافقان و مخالفان الحاق به این کنوانسیون پرداخته است.
خلاصه ماشینی:
"سوم آنکه اگر واقعا فشار بینالمللی بر نظام اسلامی برای الحاق به این معاهده بسیار زیاد است، چرا هیچیک از نهادهای مربوطه در گزارشی به مردم و فرهیختگان، پرده از ماهیت نظامی و اقتدارگرایانه سازمان ملل و نهادهای بینالمللی دیگر برنمیدارد؟ وجود اضطرارهای اجتماعی که در صحنه عمل، یک دولت را به اتخاذ تصمیماتی بر خلاف اهداف اولیه خود ناچار سازد، در کلیت خود قابلتصور و قابلتوجیه است ــ گرچه در مسئله موردبحث جای تردید فراوان باقی است ــ اما مهم آن است که در چنین مواردی، موضع یک حکومت در مقام عمل، از مقام تحلیل و نظر تفکیک گردد.
در پاسخ باید گفت که گرچه با الحاق، امکان احراز کرسی در کمیته رفع تبعیض برای نمایندگان ایران فراهم میشود، اما از آن پس، تنها در چارچوب ادبیات «تشابهمحور» زمینه بحث و تبادل نظر باقی میماند و در چارچوب چنین ادبیاتی، جمهوری اسلامی همیشه حالت ضعف و انفعال خواهد داشت و باید پاسخ گوی فشار کشورهای مختلفی باشد که بر اساس «الگوی برابری» به هر قسمت از کنوانسیون که استناد میکنند، چنین پاسخ میشنوند که: «ایران در چارچوب شریعت اسلام به این معاهده ملحق شده است».
اگر مراد از عرف بینالملل وجود یک رویه شناخته شده قبل از الحاق رسمی کشور به مفاد یک معاهده باشد، چنین مسئلهای در مورد معاهده محو کلیه اشکال تبعیض علیه زنان، بهویژه با توجه به کثرت تخصیصهای وارد به مواد مختلف آن، حاصل نشده است."