چکیده:
برخی از متفکران مغرب زمین به نقد فلسفی لیبرالیسم پرداختهاند، اما رویکرد
اصلی این دو مقاله، نقد مبانی و ارزشهای لیبرالیسم از دریچه اندیشه اسلامی است. مدعای
نویسنده آن است که اصول و آموزههای اسلامی در تقابل آشکار با این تلقی از لیبرالیسم است
و این موضوع را در سه محور (آزادی، حق و خیر و فرد و جامعه) دنبال میکند.
خلاصه ماشینی:
"ازاینرو، لیبرالها بهطور سنتی از کاپیتالیسم و بازار آزاد اقتصاد، مالکیت خصوصی، آزادی اندیشه و بیان و مذهب، حقوق و آزادیهای سیاسی و محدود کردن حریم دولت دفاع کردهاند؛ گرچه در هر یک از این عرصهها با اختلافنظرهایی روبهرو هستیم، اما با تسامح میتوان ادعا کرد که نحلههای لیبرال، آزادی فرد را بالاترین ارزش سیاسی میدانند.
مراجعه به آموزههای اسلامی، نشان میدهد که گرچه اسلام در نظام حقوقی خویش چارچوب مشخصی برای حقوق مردم ترسیم کرده و بر رعایت حقالناس و احترام به حق مشروع هر فرد تأکید فراوانی دارد، ولی کارکرد و وظیفه اقتدار سیاسی و دولت اسلامی به حراست از این چارچوب حقوقی و تأمین شرایط اولیه و ضروری یک اجتماع سیاسی محدود و منحصر نمیشود، بلکه مسئولیت دولت اسلامی برخاسته از لزوم متعهد بودن او به تصویری است که اسلام از خیر جامعه و زندگی مطلوب اسلامی ارائه میدهد.
پرسش اساسی آن است که آیا فرد را میتوان مستقل از جامعه و نیازها و شرایط و ویژگیهای آن در نظر گرفت و بهطور مطلق و غیرمشروط، به برتری استقلال فردی و محترم شمردن حق انتخاب فردی حکم داد، حتی اگر در مواردی با ارزشها و تعهدات یک جامعه در تضاد باشد؟ لیبرالها بهطور سنتی از فردگرایی دفاع میکنند و جامعه را تنها یک فضای اعتباری میدانند که فرد بنا به ضرورتها، خود را با آن درگیر میکند و برای به دست آوردن منافعی، از استقلال خویش بهطور محدود چشمپوشی میکند."