چکیده:
در این گفتوگو به بررسی عقل اسلامی و مسئله بنیادگرایی اسلامی پرداخته شده
است. به عقیده آقای آرکون یکی از مهمترین و اساسیترین عوامل عدم رشد و عقبماندگی
تمدن عربی و اسلامی، همین بنیادگرایی اسلامی و مسئله جزمیت دینی است که دوران آن از
حدود قرن ششم هجری آغاز میشود و تاکنون ادامه دارد. بنیادگرایی و جزمیت دینی، نه تنها
راه نقد و بررسی را بر روی متفکران اسلامی مسدود کرد، بلکه درها را بر روی تأثیرگذاری
علوم انسانی جدید که در جهان غرب شکل گرفته بود نیز بست، و این دو گسست، سبب
عقبماندگی این تمدن شد.
خلاصه ماشینی:
"به عقیده آقای آرکون یکی از مهمترین و اساسیترین عوامل عدم رشد و عقبماندگی تمدن عربی و اسلامی، همین بنیادگرایی اسلامی و مسئله جزمیت دینی است که دوران آن از حدود قرن ششم هجری آغاز میشود و تاکنون ادامه دارد.
ما، امروزه، وارث دورهای از زمان هستیم که از تکثرگرایی و پلورالیسم، خالی و تهی است؛ درحالیکه، دوران بزرگ و با شکوه اسلام دوره اسلامی کلاسیک که شامل شش قرن اول هجری، یعنی تا زمان وفات ابنرشد است؛ از آن به بعد، محیط به گونهای زمینهسازی شد که مکاتب فقهی در کشورهای مختلف اسلامی، گسترده شدند و هر کشور، مذهبی را از میان دیگر مذاهب انتخاب کرد: در ترکیه مذهب حنفی، در عربستان مذهب حنبلی، در مصر مذهب شافعی و در شمال غرب آفریقا مذهب مالکی و این، یک نوع عقبنشینی از پلورالیسم اعتقادی و فکری است که در دوران کلاسیک یا روزگار زرین تمدن عربی ـ اسلامی وجود داشت.
من باور دارم که علوم انسانی و اجتماعی، چنانچه بر سنت اسلامی اعمال و اجرا گردد، مورد توجه قرار خواهد گرفت و نمونه بزرگتری را به دست خواهد آورد؛ چرا که این علوم، تاکنون، فقط بر سنت و میراث مسیحیت اروپایی اعمال شده است و این برای تحکیم مصداقیت علوم انسانی و اجتماعی کافی نیست، باید آن علوم را در مورد سنت دینی بزرگ و پهناوری همچون سنت اسلامی بهکار برد.
این ادعا که تا قرن ششم هجری نگاه غالب به تمدن و تفکر اسلامی، مبتنی بر پلورالیسم اعتقادی و فکری بوده است و پس از آن، فرق اسلامی چهره جمود و ایستای فکری به خود گرفته و گفتوگوهای بین مذاهب بعد از این تاریخ متوقف گشت، سخنی بدون دلیل است و با واقعیات تاریخی جهان اسلام نیز سازگار نیست."