خلاصه ماشینی:
"که بیکن، روش اندیشه را تغییر داد و پیش از آنکه به تأملات ذهنی بپردازد برای مشاهدات عینی ارزش قائل شد، بتهای ذهنی را فرو ریخت و همچون دکارت، به جای یقین، از شک آغاز کرد و همه دانستههای پیشینیان را به نقد کشید.
نویسنده با طرح این پرسش که چه کسی عهدهدار گسترش و عملی ساختن روشن اندیشی است، تنها جواب رایجی که دولت را وظیفهدار میکند، به نقد میکشد و با استناد به تجربه قرنهای گذشته و با نقل چند عبارت از متفکران غربی.
این نکته تأیید میشود که تکیه بر توده مردم و احساسات جوانان و زنان، جامعه را از اندیشه و مدنیت دور میسازد.
نویسنده ضمن اشاره به تفاوت روش روشن اندیشی در زمانها و مکانهای مختلف، تأکید میکند که هدف از این نوشتار، توجه به لزوم روش و راهکار است."