چکیده:
در این مقاله با ترجیح رویکرد تجربه دینی در مواجهه با حقایق دینی در زمینه
اعتقادات، چنین نتیجهگیری میشود که از آنجا که حیطه ادیان و آموزههای ایشان بر اساس
تجربیات دینی پایهگذاری شده است و عقلانیت و خردورزی در آن راه ندارد، در زمینه قوانین
و نیز حقوق کیفری که مبتنی بر عقلانیت است، تنها باید بر عقل تکیه کرد و از خرد انسانی
برای تحدید حدود آنها بهره گرفت. نقش دین در زمینه مسائلی که به جرم و جنایت برمیگردد،
تنها در مسائلی نظیر پیشگیری از وقوع جرم از طریق گسترش اعتقادات و اخلاقیات صحیح
خلاصه میشود.
خلاصه ماشینی:
"آفتاب، ش 33 چکیده: در این مقاله با ترجیح رویکرد تجربه دینی در مواجهه با حقایق دینی در زمینه اعتقادات، چنین نتیجهگیری میشود که از آنجا که حیطه ادیان و آموزههای ایشان بر اساس تجربیات دینی پایهگذاری شده است و عقلانیت و خردورزی در آن راه ندارد، در زمینه قوانین و نیز حقوق کیفری که مبتنی بر عقلانیت است، تنها باید بر عقل تکیه کرد و از خرد انسانی برای تحدید حدود آنها بهره گرفت.
3. این سخن در جای خود و در معنایی خاص صحیح است که «دل در کشف حقایق متعالی عالم الوهیت، تواناییها و قابلیتهایی دارد که عقل آنها را ندارد»؛ اما باید توجه داشت که اگر ملاک عقلانی در فهم حقایق دینی به خصوص در زمینه اعتقادات نادیده گرفته شود و تنها به یافتهای قلبی، بدون داشتن هرگونه ملاکی اکتفا گردد، دیگر امکان سنجش و مقایسه و شناخت حق و باطل در زمینه مدعایت دینی وجود نخواهد داشت و هیچ ادعایی بر مدعای دیگر ترجیح ندارد؛ حتی اگر دو دریافت، نقیض یکدیگر باشند.
این استلال با اشکالات زیر روبهرو است: الف) بر فرض پذیرش این سخن که خرد انسانی در مسائل اعتقادی جایگاهی ندارد (که نادرستی آن در مورد قبلی بررسی شد)، نمیتوان چنین نتیجه گرفت که چون آموزههای دینی در حوزه اعتقادات غیرعقلانی است، دین در زمینه حقوق و قوانین اجتماعی که خصلت عقلانی دارند، کار را به عقل واگذار کرده است."