چکیده:
وضعیت امروز جهان،پیامد حوادث گوناگون در گذر تاریخ است؛در کشاکش این حوادث و دگرگونیها،تمدنهایی ظهور کرده رشد یا سقوط میکنند.بررسی و تحلیل عوامل مؤثر بر بقا یا فروپاشی یک تمدن،میتواند برای تمدنها و جوامع در حال رشد،بسیار عبرتآموز باشد.تمدن ایرانی یکی از قدیمیترین و تأثیرگذارترین تمدنهای تاریخ بشری است و ایران زمین نیز به مثابه خاستگاه این تمدن در اعصار گوناگون،حکمرانی حکومتها و سلسلههای بیشماری را به خود دیده است که برخی از آنها به هنگام برخورداری از فر و شکوه و سطح بالایی از اقتدار سیاسی و اقتصادی،گاهی به دلایل ناشناختهای افول کرده و در نهایت منقرض شدهاند؛ حکومتهای مقتدری همچون هخامنشی،اشکانی،ساسانی،و صفوی!در این میان امپراتوری هخامنشی یکی از تأثیرگذارترین حکومتهای حیات بشری بوده است که به رغم برخورداری از سابقهای 230 ساله به دست سرداری جوان و کمتجربه منقرض شد.تأسیس این امپراطوری که اقوام،زبانها و فرهنگهای گوناگون و متنوعی را دربرمیگرفت،ابتکاری بزرگ در تاریخ جهان بود؛دولتی واحد و متمرکز که تا سالها بعد،فقط امپراطوری روم توانست با آن برابری کند! سؤال اصلی پژوهش این است که امپراطوری و تمدنی با این حد از قدرت،عظمت و گستردگی قلمرو،چگونه به مرور زمان از درون فروپاشید.به نظر میرسد که دلایل بسیاری در انقراض و فروپاشی تمدنها دخیلاند یا موجب بقا و استمرار حیات آنها میشوند.در این پژوهش چنین فرض شده است که ضعف در تحقق عدالت،پاسخگویی،آزادی و هویت ملی و عواملی چون استبداد،خودشیفتگی و تبعیض،موجب تسریع فروپاشی این تمدن شدهاند.بررسی سوابق تاریخی و نیز مؤید این پیش فرضی بود که بیعدالتی از جمله مهمترین عوامل فروپاشی درونی و استبداد،خودشیفتگی و تبعیض،موجب تسریع فروپاشی این تمدن شدهاند.بررسی سوابق تاریخی نیز مؤید این پیشفرض بود که بیعدالتی از جمله مهمترین عوامل فروپاش درونی و تدریجی و کاهش سطح هوشمندی این حکومتها بوده است.
خلاصه ماشینی:
"نتایج نظرخواهی از صاحبنظران در مورد نتیجهگیری نهایی: (به تصویر صفحه مراجعه شود) پاسخ به سؤالات تحقیق براساس پاسخهای به دست آمده از اظهارنظر خبرگان دربارهء نتایج حاصل از تحقیق، میتوان پاسخ به سؤالات تحقیق را به شکل زیر تدوین ساخت: سؤال اول)آیا افزایش سطح بیعدالتی در ساختار تصمیمگیری از دلایل سقوط حکومت هخامنشیان بوده است؟ در صورتی بیعدالتی در نظام تصمیمگیری حکومت میتواند عامل فروپاشی آن باشد که بیعدالتی و ظلم آن حکومت،توسط مردم درک شده،بازتاب آنان را درپیداشته باشد؛در خصوص وجود یا نبود عدالت در دورهء هریک از شاهان هخامنشی میتوان گفت که در عصر کورش و داریوش اول(بزرگ)نشانه و آثاری از عدالت و احترام به حقوق و آزادی انسانها وجود داشت،اما در عصر سایر شاهان هخامنشی،ظلم و جور و بهرهکشی از مردم برای رفع حوایج و تحقق آمال رایج بوده،ولی در مقابل این بیعدالتی و ستم، هیچگونه نشانهای از اعتراضات مردمی موجود نیست؛به نظر میرسد که انسانها گاهی از عدالت تعابیر و تفاسیر تحریف شده و نادرستی در ذهن دارند.
عوامل بیشماری در این اضمحلال دخیل بودهاند:نظیر فقدان ادراک عدالت،پاسخگو نبودن حکمرانان به مردم،نبود هویت و فرهنگ مشترک،استبداد و خودشیفتگی حکمرانان هخامنشی و دخالت ناشایستهگان در امور حکومتی تا حدی که این امپراتوری به شکل عجیبی در برابر ارتشی بسیار ضعیفتر از ارتش خود شکست خورد و به تاریخ پیوست!بنابراین،علاوه بر عواملی که طی پژوهش مورد توجه و بررسی قرار گرفتند و نقش مؤثر آنان در فروپاشی هخامنشیان به تأیید نسبی رسید،عوامل دیگری نیز در تضعیف آنان دخیل بود و به نابودی آنان سرعت بخشیدند؛عواملی چون: فرسودگی دو برابر قدرت ایران و یونان(آتن و اسپارت)؛ افراط در تجملگرایی و سرگرمی به شکوه درباری؛ تشکیل امپراتوری پارس از اقوام و ملل گوناگون؛ ضعف فنون سپاهیگری؛ ضعف مدیریت و سازماندهی تشکیلاتی؛ عدمکارایی دستگاه نظارتی و اطلاعاتی(چشم و گوش شاه)؛ خودمختاری بیش از حد ساتراپها در ایالات تابعه؛ آشفتگی،سرگردانی و ضعف شخصیت داریوش سوم."