خلاصه ماشینی:
"بهطور کلی، در تلقی سنتی علمای دینی از آزادی، مفهوم رایج و مصادیق آن بهطور عمده محدود به دو اصل بود: یکی، ضرورت رهایی از ظلم و استبداد حکومتهای داخلی و دیگری، ضرورت رهایی از نفوذ سلطهجویانه قدرتهای خارجی در ایران، با هدف حفظ بیضه اسلام و مصالح مسلمین.
نویسنده در ادامه با برشمردن برخی آراء علامه محمد حسین نایینی از علمای برجسته عصر مشروطیت میگوید: وی با تقسیم آزادی به آزادی از استبداد سیاسی و آزادی از شریعت دینی، فقط قسیم اول را مورد حمایت قرار داده است و سپس با تمسک به سخنان نقادانه دکتر حائری نتیجه میگیرد که سخنان نایینی هم غیرتاریخی و هم غیردموکراتیک است.
کاشانی به شیوهای از آزادی اشاره میکند که هم تا حد زیادی به آن نوع قرائتی که از اسلام در اختیار داشته سازگار است و هم نسبتا از پیوند نزدیکی با مفهوم واقعی آزادیهای دموکراتیک برخوردار است، برخلاف همسلکان مشروطهطلب او که با تقلیل مفهوم آزادی در نظام مشروطیت، برای شرعی نشان دادن آن مفهوم تلاش کردند."