خلاصه ماشینی:
"پدران باید در شبانهروز مقداری از وقت خود را(حداقل دو ساعت)به همسر و فرزندانشان اختصاص دهند، با آنها حرف بزنند و از مسائل و مشکلات درس و زندگی آنان آگاه شوند،حرفهای آنها را بشنوند و از جریاناتی که فرزندان در داخل و خارج خانه دارند باخبر گردند.
هرچند پدر بر فرزند خویش ولایت دارد،اما این ولایت بدان معنی نیست که ایشان حق هرگونه تصرف،ضربوجرح و حتی تخریب شخصیت او را داشته باشد،بلکه در صورت اضطرار و ضرورت برای تربیت فرزند،گاهی اوقات یک گوشمالی کوچک لازم میشود.
هنگامی که بین پدر و مادر از یکسو و بین آنها و فرزندان از سوی دیگر صمیمیت و صفا نباشد،فرزندان لذت و آسایش خود را از منبع دیگری جستوجو میکنند و در جستوجوی فضایی خارج از خانهاند که لذتبخشتر از خانه باشد و در این جستوجوها،گاهی به دامهای شیاطینی میافتند که آنها را گمراه میکنند.
پدر نه تنها فرزندان خود را سربار زندگی و عامل مزاحم نمیداند،بلکه آنها را مایهء افتخار به حساب میآورد و این موضوع، احساس پوچی فرزندان را از بین میبرد و آنان را به زندگی و بودن با خانواده علاقهمند میسازد.
پدران میدانند(بدانند)که فرزندان براساس ویژگیهای متفاوتی که دارند،هریک تقریبا نیازهای خاص خود را دارند و باید این نیازها به تناسب ویژگیهای آنها برآورده شود.
مادر بهترین رازدار فرزند است و باید زمینهء لازم برای حفظ اسرار فرزندان را فراهم کند و از افشای اسرار فرزند خود خودداری نماید.
مادران فهمیم و خردمند وقتی مصالح زندگی و اعتبار خانوادگی را در میان ببینند،به فرزند خود تفهیم میکنند که ضروری است پدر راز آنها را بداند تا به راهگشایی و راهنمایی بپردازد."