چکیده:
معنا، ریشه و چگونگی تکوین هرمنوتیک از جمله محورهای این نوشتارند.
همچنین نویسنده با بررسی تفاوتهای هرمنوتیک فلسفی با قرائتهای مختلف متذکر
شدهاند بین این دو مسئله ارتباط وثیقی وجود دارد که به نتایج مشترکی منجر میشود. در
پایان علل و عوامل حساسیت بحث قرائتهای مختلف از دین در جامعه ایرانی بررسی شده
است و یکی از این عوامل را، ابتناء فرهنگ جامعه ما بر آموزههای دینی دانستهاند.
خلاصه ماشینی:
"اختلافی که بین دانشمندان اسلامی و مدافعان هرمنوتیک فلسفی وجود دارد مربوط به امکان و عدم امکان قاریان و قرائتهای مختلف نیست بلکه محل اختلاف روی دو نکته بنیادی در باب تفسیر و بازکاوی متون است، فرق اول، عمومی بودن و نبودن اختلاف قرائتهاست که هرمنوتیک فلسفی و به تبع قایلین به قرائتهای مختلف از دین قایل به اختلاف قرائتها به صورت موجبه کلیه هستند، یعنی اختلاف قرائت را در همه گزارههای دینی جاری میکنند بدون آنکه قایل به فهمهای ثابت و شفافی درباره گزارههای متون دینی باشند، درحالیکه مخالفان این رویکرد اختلاف قرائت را به صورت موجبه جزئیه تأیید میکنند و به فهمهای ثابت از دین نیز اعتقاد دارند، ولی طراحان بحث قرائتهای مختلف هیچ قلمروی را برای این اختلاف فهمها قایل نیستند.
فرق دوم بین این دو دیدگاه، در اعتقاد به وجود معیار ارزیابی فهمهای صحیح از غیر صحیح و عدم اعتقاد به آن است که مدافعین بحث قرائتهای مختلف با توجه به اقتباسی که از هرمنوتیک فلسفی دارند قایل به هیچ نوع معیاری برای ارزیابی فهمهای مختلف صحیح و غیر صحیح نیستند و به تعبیری در روششناسی فهم دینی نیز نسبیگرا هستند بنابراین، وجود تفاسیر مختلف از سوی مفسرین دینی نسبت به متون دینی نه تنها شاهدی بر صحت بحث قرائتهای مختلف از دین نیست بلکه در نقطه تقابل با آن قرار دارد.
در این خصوص باید گفت که چنین مطلبی زمانی تمام است که ما منحصرا تفسیر را فعالیت در کشف مراد مؤلف بدانیم اما اگر در معنا تعمیم داده به گونهای که هر گونه کاوش درباره معنای یک متن حتی با دخالت دادن پیشذهنها و سلایق مفسر را نیز تفسیر بدانیم در آن صورت، فرآیند فهم با روش ترکیب افق معنایی متن و افق معنایی مفسر (مفسرمحوری) نیز از مصادیق تفسیر بشمار خواهد آمد هر چند آنرا تفسیر صحیح ندانیم."