چکیده:
قلمرو و مرز دانش جغرافیا در میان سایر علوم انسانی بیش از سایرین جدال برانگیز روده است به همین خاطر بسیاری،تعدد آراء و گاه تضاد بین علمای جغرافیا را بیشتر برگرفته از ماهیت و مشخص نبودن این مرزها پنداشتهاند.11
در این مقاله سعی شده است با تحلیل و بازنگری نوشتار علمای جغرافیا در این زمینه جدالها و تعدد آراء جغرافیدانان را با روشی تطبیقی و مقایسهای کالبد شکافی کرده و بروز این خصیصه را با تکیه بر یافتههای ویژهء هر یک از آنها تبیین نماییم.دقت و تتبع در این زمینه ما را با واقعیت مهمتری آشنا میسازد و آن اینکه ماهیت و قلمرو جغرافیا عامل تضاد در افکار و تعدد در آراء نبوده است بلکه آنچه جغرافیای امروز با آن روبروست یک بحران در زمینه معرفت شناسی
است.
خلاصه ماشینی:
"تلاش کاتاستروفیسمها با کار پرارزش بودل1که به وسیله فیشر و بوشه برگردان انگلیسی شده است(1980)به اوج کمال خود میل میکند اگر چه نظریات کاتاستروفیسمها در ژئومورفولوژی عمر چندانی نخواهد داشت و جای گزینی معرفتشناسی سیستمی به جای معرفتشناسی علمی محدوده و جولان را از آنها خواهد گرفت ولی به هر حال این نوشتهها در خاتمه دادن به حاکمیت ژئومورفولوژی اکولوژیک در عصر ما و مساعد نمودن زمینه برای طرح ژئومورفولوژی سیستمی نقش مهمی ایفا کرده است.
آنچه را دیویس از دید تکاملی فهم میکرد از دریچه دیدگاه سیستمی استرالر محلی از اعراب ندارد و به همین خاطر است که این محقق مجبور است برای بیان فهم خویش از مطالعه زمین واژگان نوینی را ابداع تعریف و به کار گیرد و این تغییر را به خوبی در سیر نوشتهها میتوان ردیابی نمود.
اکنون به این سؤال نیز باید پاسخ داد که آیا روش تحقیق در معرفتشناسیهای گوناگون نیز متفاوت است اگر پاسخ به این سؤال مثبت باشد باید گفت تهیه طرح تحقیق و فرایندی که در طول تحقیق میگذرانیم باید تفاوت داشته باشد به عبارتی ما نمیتوانیم با یک چهارچوب معین امروزی که ویژه معرفتشناسی علمی است و پنج منشور تعریف شده(تدوین،فرض جمعآوری دادهها آزمون و تحلیل و غیره)را در بر دارد برای هر پژوهشی با هر دیدگاهی به کار گیریم و این بدان مفهوم است که پرسشنامه تحقیق(پروپوزالهای)ما بر حسب نوع معرفتشناسی که محقق انتخاب خواهد نمود دستخوش تغییر میشود."