چکیده:
در بینش شمس، مولانا با اراده خلاق و آفرینشگر خود میتوانند در عالم طبیعت و
عناصر و همچنین ارواح و نفوس تغییر و دگرگونی ایجاد کند و به علت داشتن صفای درون و
فراهم آوردن رضایت اولیای خداوند، دارای سیرت و خصلت انبیای بزرگ الهی است.در بینش شمس، عشق عمیق و سوزان مولانا نسبت به خداوند و نهایت خلوص او در این
عشق، آنچنان او را به سوی ذات لایتناهی حق عروج داده است که نهتنها از دید افراد
عادی پنهان مانده، بلکه اولیای مخفی خداوند نیز از مقامات و درجات بلندی که روح او
پیموده است، بیخبر هستند.شمس خود را ذرهای از آفتاب عظمت مولانا میبیند و جان خود را در
راه او ایثار میکند.
خلاصه ماشینی:
"»[شمس تبریزی، 2536، ص 260] اطلاعات ما در مورد افکار، اندیشهها، حالات و صفات روحی مولانا محدود به مطالبی است که او در آثار خود؛از جمله مثنوی، دیوان غزلیات شمس و کتاب فیه مافیه بیان کرده؛و یا روایات و حکایاتی است که تذکره نویسان درباره او نقل کردهاند، اما شمس که ماهها در کنار مولانا زندگی کرده و برای بیان اسرار و رموز عشق و معرفت با او به خلوت نشسته است؛و گذشته از آن او را مورد هزاران سؤال و امتحانات شگفتانگیز قرار داده، بهتر از هرکس دیگر به عمق و ژرفای روح بزرگ او پی برده است؛چه بسیار اندیشهها و یا رازهایی که مولانا از ترس اغیار کم ظرفیت، در هیچکدام از آثار خود آنها را بیان نکرده است؛همانگونه که هنگام سرودن مثنوی وقتی دریافتهایی از عالم غیب به او القاء میشود، از گفتن آن خودداری میکند و میگوید: غرق عشقیام که غرق است اندر این عشقهای اولین و آخرین مجملش گفتم نکردم زان بیان ور نه هم افهام سوزد هم بیان من چو لب گویم؛لب دریا بود من چو لا گویم؛مراد الا بود من ز شیرینی نشستم رو ترش من ز پری سخن باشم خمش تا که شیرینی ما از دو جهان در حجاب رو ترش باشد نهان تا که در هر گوش ناید این سخن یک همی گویم ز سر من لدن [مولوی، 1363، ص 107] اما آن اسرار را در آن خلوتها دور از چشم اغیار و نامحرمان با شمس در میان نهاده است."