چکیده:
فرضیه اصلی این تحقیق تأثیر نامطلوب رفتارهای نهادینهشده ایلات بر روند توسعه
اقتصادی در ایران است.نگارنده به صورت مطالعه موردی و مراجعه به کتابخانه(روش
کتابخانهای)به بررسی و تحلیل موضوع پرداخته است.نتایج حاصل، بر سه مطلب تأکید
دارد.نخست:ایران طی صدها سال در معرض تهاجمهای متناوب ایلات قرار داشته است که از
عوارض آن، رشد روحیه ترس، بیاعتمادی، عدم شکلگیری وحدت ملی، گروهگرایی افراطی،
تداوم استبداد است و در طول زمان به صورت فرهنگ تهاجم و تدافع خودنمایی کرده است.دوم:رفتارهای مبتنی بر زندگی ایلی، که برآیند مبارزه دایمی با طبیعت خشن و بیرحم
بوده و با نهادها و تشکیلات تمدنی، مانند صنعت و تجارت، که جز از طریق صلح و آرامش
قادر به ادامه حیات نبودند به چالش برخاستند.سوم:ضرورت وجود دولت توسعهخواه که قادر باشد با سامان دادن امور ایلات از قدرت
آنان در جهت رشد، ...استفاده کند که در زمان قاجار، چنین دولتی وجود نداشت.
خلاصه ماشینی:
"لذا حضور ایلات در عرصه سیاسی کشور موجب گردید، اصل اساسی رشد اقتصادی که همانا وجود امنیت و آسایش و احترام به حقوق فرد و مالکیت فردی میباشد، در جامعه ایران دوره قاجار شکل نگیرد و این امر سبب شد، افراد غالبا در چارچوب قوانین طبیعی و غیر رسمی، ولی نهادینهشده فعالیت نمایند و تقریبا هیچگونه ارزشی برای قوانین موضوعه اجتماعی دنیای جدید قایل نباشند و حتی همانگونه که قوانین طبیعی را غیر قابل تغییر میدانستند، سنتهای اجتماعی و قوانین نهادی غیر رسمی خود را نیز ثابت و لا یتغیر تلقی نموده با هر چیز و هر کس که برخلاف آن بود به مخالفت برمیخاستند و طبیعی است که چنین امری باعث میشد آنان با وجود همه مشکلات احساس رضایت کنند و حاضر نباشند در زندگی خود تغییری را بپذیرند، چرا که این امر مستلزم خطرپذیری و پرداخت هزینه گزافی بود که شخص ایلیاتی آمادگی پرداخت چنین هزینهای را نداشت.
شمال و شمال غرب ایلات شاهسون هر وقت فرصت دست میداد«از حمله به خانهها و مزارع مردم خودداری نمیکردند و به دلیل اینکه این ایل در موقع لزوم به عنوان نیروی دولت تحت عنوان«سرباز»اعزام میشدند، از قتل و غارت مردم روستایی و شهری خودداری نمیکردند و این غالبا به واسطه آن بود که معمولا قبل از آنکه خود را در خدمت سرزمینی به نام ایران بدانند، دل در گرو ایل و طایفهای داشتند که از آن آمده بودند و نسبت به مردم دیگر، احساس تکلیف نکرده و حتی همراهی با نیروهای دولتی را فرصتی میدانستند برای غارت و چپاول رسمی رعیت و در صورت مساعد بودن شرایط علیه حکومت مرکزی که آنان را به خدمت گرفته بود قیام میکردند و این روحیه موجب شده بود، مسائلی مانند انتخاب فرمانده، منطقه عملیاتی واختلاط نیروها، ..."