چکیده:
مقاله حاضر در جستوجوی این است تا پاسخی هر چند کوتاه بر پرسشهایی که ذهن انسان
را به خود معطوف میدارد از راه شناخت روان و از دریچه نفس ارائه دهد.هویت و ماهیت انسان چیست؟آیا گوهر انسان قبال تعریف منطقی است؟در این نوشتار به
انظار و افکار اشاره شده و از میان آنها دیدگاه عرفانی درباره شناخت نفس را برتر
شمرده و این نکته را مفروض دانشته که ما نمیتوانیم خود را صرفا ذهن بنامیم، یعنی
نمیتوانیم هویت خویش را مجموعهای از آگاهیهای فردی و خاطرات بدانیم.سرانجام بر
این لوازم دست یافتهایم که گوهر و هویت انسان یک حقیقت جاوید، غیرقابل تعریف
منطقی، غیرقابل تجزیه است و فساد و تباهی در او راه ندارد، زیرا اولا عاری و فاقد
از هرگونه ضد است و ثانیا زوال علل چهارگانه با توجه به اینکه نفس انسان صورتی زاید
بر ذات ندارد و فاعل و غایت او واجبالوجود است، در او مفهوم نیست.
خلاصه ماشینی:
"نتیجه از مجموع آنچه گذشت به این نکته دست مییابیم که تعریفها و توصیفها در مورد نفس و هویت انسان گرچه هر کدام به اعتباری درست است، اما درک و شناخت حقیقی از حقیقت و گوهر انسان به نحو علم حصولی دشوار و بلکه غیرممکن است و فقط فرد میتواند به نحو علم حضوری و شهودی از وجود خود شناخت پیدا کند، زیرا حقیقت نفس از سنخ وجود و مجرد است و علم به مجرد، فقط از راه شهود ممکن است و از نظر شهود به این مطلب رسیدیم که حقیقت و گوهر انسان یک واحد بسیط و منبسط است که جامع عوالم وجود است و مظهر جامع برای وجود مطلق است و ارتباط این نفس با بدن و نیروهای جسمانی و رفتارها به مانند ارتباط خلق و آفرنیش با حق و آفریدگار است که عبارت از ارتباط قیومی و تدبیری میباشد.
و ناگفته نماند که توضیح و تبیین ارتباط قیومی، از معضلات مسائل فلسفی است که در بحث ارتباط مجرد و ماده، خدا و خلق، نفس و تن مطرح است و به یک مقاله تحلیلی و پژوهشی مستقل نیاز دارد و از حوصله این نوشتار خارج است و آنچه پس از دریافت هویت و حقیقت نفس، برای انسان مطرح است، جاودانگی و چگونگی حیات و زندگانی او در عوالم دیگر است که بحث درباره این مسأله به ویژه جسمانی یا روحانی بودن حیات و پس از مرگ و سنخیت آن زندگی با زندگی این جهانی و تفاوت ظهور نفوس در آن جهان را با توجه به اختلاف نظر دو فیلسوف بزرگ ابن سینا و ملا صدرا در مقالتی دیگر پی میگیریم."