چکیده:
یکی از مفاهیم بنیادی در تفکر زردشتی و در روایات شخصیتهای برجسته تاریخ ایران
اعم از مذهبی یا ملی از روزگار پیش از اسلام تا پیدایش دین مقدس اسلام خورنه است.روشنایی خورنه در ادبیات اوستایی، از اعماق ذات الهی برمیخیزد و از آغاز جهان
تا پایان آن سامانده و هادی و راهنمای امور جهان است.این نور علاوهبر پیامبران
برروح انسانهای کامل هم با آموختن حکمت و قطع علایق دنیوی اشراق میکند.این نکاتی
است که نگارنده در این مقاله باتوجه به آثار سهروردی و شاهنامنه فردوسی آن را مورد
بررسی قرار میدهد.
خلاصه ماشینی:
"در شاهنامه نیز آمده که تهمورث دیوبند بعد از آنکه با راهنمایی شیداسب دستور پاکنهاد و نیککردارش از بدی پالوده گشت، فره ایزدی از او تابیدن گرفت و او توانست اهریمن را به بند آورد:جهاندار پالوده گشت از بدیبتابید ازو فره ایزدیبرفت اهرمن را به افسون ببستچو بر تیزرو بارگی برنشست(9/ص 27) در بند سی تا سیوچهار زامیادیشت، از فر جمشید(ییمه)یکی از شاهان پرشکوه پیشدادی یاد شده است که چگونه از پرتو فر کامیاب بوده و در وقت زمامداری وی «سرما و گرما و رشک نبوده و جانوران و مردمان نیستیناپذیر بودند و گیاهان خشک ناشدنی»(4/ص 58).
برای نمونه:الا ای دلارای سرو بلندچه بودت که گشتی چنین مستمندبدان شادمانی و آن فر و زیبچرا بد دل روشنت پرنهیب(9/ص 401) خطاب سیمرغ به دستان در بیان فر خودابا خویشتن بر یکی پر منهمی باش در سایه فر من(9/ص 138)آتشکده آذربرزینیکی آذری ساخت برزین بهنامکه بد با بزرگی و با فر و کام(9/ص 1446)خورشیدچو پیدا شد آن فر خورشید زردبپیچید زلف شب لاژورد(9/ص 2809)کلاهز دریا به دریا سپاه وی استجهان زیر فر کلاه وی است(9/ص 1274)فر چهر پرینگویی مرا تا مراد تو چیستکه بر چهر تو فر چهر پریست(9/ص 538) فر شهر و مرز و بوم به وجود شاه بستگی دارد، چنانچه فرستاده قیصر در انطاکیه به انوشیروان میگوید که با دور شدن تو از ایران، کشورت بیارز و بیفرهی گشته است:به کسری چنین گفت کای شهریارجهان را بدین ارجمندی مداربه رومی تو اکنون و کشور تهی استهمه مرز بیارز و بیفرهی استهر آنگه که قیصر نباشد به رومنسنجد به یک پشه این مرز و بوم(9/ص 2351-2350) بند هفتاد تا هفتادوسه، به فر کیقباد و کی آپیوه و کیکاووس و کی آرش و کی پیشین و کی سیاوش اختصاص یافته است."