چکیده:
در بین سخنوران و اندیشمندان بزرگ ایران زمین کمتر کسی را میتوان یافت که
همانند مولانا جلال الدین محمد بلخی به جنبههای روانشناختی رفتار انسان توجه کرده
باشد؛تا آنجا که در جایجای آثار منثور و منظوم او-بهویژه در مثنوی معنوی-تحلیلهای
عمیق روانشناسی و حتی برخی از مسائل و مفاهیم نوین این دانش نظیر«خودفریبی 1 »،
«توجیه 2 »(دلیلتراشی)، «تقابل بخشهای مختلف شخصیت» (1) ، «فرافکنی»و...به کرات
مشاهده میشود.در میان، آنچه بهخصوص معرف نبوغ شایان تحسین این متفکر سترگ است،
ژرفنگری او در بررسی و تحلیل پیچیدگیها و تضادهای روح آدمی و سختکوشی وی برای
راهیابی به خفایا و تاریک خانههای شخصیت آدمی است.از اینرو، مبالغه نیست اگر
مولانا را یکی از پیشگامان روانکاوی-بهمفهوم عام کلمه-بنامیم.در این مقاله، انعکاس یکی از مفاهیم جدید روانشناسی یعنی«فرافکنی»در آثار
مولانا، بهخصوص در تمثیلهای نمادین 3 او، ردیابی شده و با استناد به شواهد متعدد،
مدلل گردیده است که تلقی وی از این مفهوم، تفاوت اساسی با برداشت
ضعیف و ناهماهنگی بازیکنان بوده است، بیجهت، به غرضورزی داور و جانبداری وی از
تیم رقیب منسوب کند؛مریضی که تشدید بیماریش را که، در واقع، معلول رعایت نکردن
دستورهای پزشک و بیاحتیاطی و ناپرهیزی خود وی بوده است، به عدم حذاقت طبیب نسبت
دهد؛و سرانجام سیاستمدار و دولتمرد ناموفقی که ناکامیها و عملکردهای نادرست خود را
نتیجه مداخلات بیگانه و توطئه دشمنان 1 بداند، (7) همگی کموبیش، از جمله مبتلایان
به عارضه فرافکنیاند.
.
خلاصه ماشینی:
"از آن جمله است ماجرای مرد زشترو و آیینه که ضمن شرح ماجرای هاروت و ماروت 2 و اعتماد کردن آنها بر عصمت خویش آمده است:چون گناه و فسق خلقان جهانمیشد از شباکه 3 بر هر دو عیان 4دست خاییدن گرفتندی ز خشملیک عیب خود ندیدندی به چشمخویش در آیینه دید آن زشت مردرو بگردانید از آن و خشم کردخویشبین چون از کسی جرمی بدیدآتشی در وی ز دوزخ شد پدید(دفتر اول/ابیات 3347-3344) در دنباله این داستان، مولوی به تحلیل روحیه کسانی میپردازد که در صدد تکفیر و تفسیق دیگراناند و این کار خود رانشانه حمیت و غیرت خود تلقی میکنند و حال آنکه این عیبجویی، در واقع، از کبر و انانیت خود آنها نشأت میگیرد:حمیت دین خواند او آن کبر راننگرد در خویش نفس کبریا 5(همان/بیت 3348) مولوی، سپس، مؤمنان را از تحقیر گناهکاران غافل برحذر میدارد و توصیه میکند که بهجای عیبجویی و بدگویی از دیگران، به درگاه خداوند شکرگزار باشند که به آنان توفیق عصمت و رهایی از معصیت ارزانی داشته است و فراموش نکنند که مصونیت از گناه، در واقع، توفیقی است الهی که شامل حال برخی از بندگان شده است و نباید منشأ غرور و عجب آنها گردد!(1)-این بیت در نسخه مصحح نیکلسون وجود ندارد ولی در نسخه قونیه ذکر شده است."